میدانم که دیگر هرگز

می‌دانم که دیگر هرگز
به چیزی یا کسی برخورد نخواهم کرد
که احساس تندی را در من به وجود آورد.
می‌دانی،
شروع به دوست داشتن کسی کردن،
اقدام مهمی است.
باید نیرو
کنجکاوی و کوری داشت
حتی لحظه‌ای هست در آغاز
که باید از پرتگاهی پایین پرید؛
پرتگاهی که اگر کسی به آن فکر کند،
این کار را نخواهد کرد.
می‌دانم
می‌دانم که من دیگر هیچ‌وقت
نخواهم پرید
دیدگاه ها (۱)

گاه گُداری به سراغَم بیا ...دُشمن زیبای قَسم خورده اَم ...

بدترین حالت درد است زمانی که تو را بین یک بغض گلو گیر رهایت ...

http://dl.nex1music.ir/artists/7Band/7%20Band%20-%20Eteraf.m...

می توان تلخ تر از دوری اتاندوهی را تصور کرد؟گُمان می کنم نه!...

عشـق تحقیر شده 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟒︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵‌‌...

فیک مرگ زندگی پارت ¹²⁶در تاریکی سیاهچال، صدای زنجیرها و ناله...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط