تقدیر چرا خواست بیایی سر راهم

تقدیر چرا خواست بیایی سر راهم؟
یعنی چه که افتاد به چشم تو نگاهم؟

چشمان تو دیدم که شدم راهی دریا
از رؤیت رویت شد اگر عاشق ماهم

از حسرت حرفی که نشد با تو بگویم
هر روز در آیینه تو را می کشد آهم

یک سلسله زیبایی و یک رشته نجابت
پیدا شده در نقشه چشمان تو با هم

یا رومی روی تو و یا زنگی زلفت
یک لحظه سفیدم من و یک لحظه سیاهم

ابروی تو با غیرت و گیسوی تو گیرا
آن رانده مرا از در و این داده پناهم

امشب چقدر خوشه پروین شده روشن
انگار نظر کرده به چشم تو خدا هم
دیدگاه ها (۲)

دلم گرفته برایم بهاربفرستیدزشهرکودکی ام یادگاربفرستیددلم گرف...

ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﻴﺨﻮﺍﺩ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺳﻜﻮﺗﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﻧﺸﮑﻨﻪ !...ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴ...

آتیش بزن هرجور دوس داریتقویمی که کلش زمستونهمن توو روزای سرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط