بابایی

بابایی


&مرسی بابا خیلی خوش گذشت (می‌ره تو بغلش)
-خواهش میکنم خوشگلم (موهاشو میبوسه و نوازش می‌کنه)
& بابا جون
-جونم عشقم
&دلم برای عموهام خیلی تنگ شده
-واقعا
&اوهم
-اتفاقا اونا هم دلشون برات تنگ شده خیلی وقته دارم بهم میگن سوجین رو بیار پیشمون
&میشه بریم
- چرا. نمیشه وایسا به نامجون زنگ بزنم ببینم کجان
&باشه
-الو نامجونی
نامی. بله
-میگم کجایین
نامی. هممون خونه ی جیهوپیم چطور
-چه خوب می‌خواستیم با سوجین بیایم پیشتون
نامی. چه فکر خوبی حتما بیاین منتظریم
-باشه میایم
&چی گفت
- گفت همشون خونه ی عمو هوپین
&بریم؟
-برو حاضر شو بریم
&اخجون رفتم
-الهی قربونت برم شیرین من(تو دلش میگه)
&خوب من حاضرم چطور شدم
-مثل ماه شدی فرشته ی من
&بریم بابایی
-من لباس نپوشیدم گلم وایسا منم برم حاضر بشم بیام بریم
&باشه پس من اینجا میشینیم
-باشه

(کمی بعد)

-من حاضرم دخترم بریم سوجین بابایی چیشد کجایی(دستشو جلوی صورتش تکون میده)
& چیزه اینجام
-چرا رفتی تو فکر
&بابا خیلی جذابی
- زبون نریز برو
&جدی میگم
- مرسی عزیزم(بغلش می‌کنه و میرن تو ماشین)
& بابایی
-بله
&اونجا خیلی دوره؟
-نه خوشگلم
& باشه
-رسیدیم
& چه زود
-پیاده شو عزیزم
&چشم
-خوب وایسا رمز درو بزنم آهان برو تو
&رمز رو بلدی؟
-اره هممون رمز خونه ی هم رو داریم
&چه جالب
-برو تو دیگه خوشگلم
&آهان باشه باشه
- ما اومدیم
یونگی. عه چه بی سر و صدا و یهویی
-نامجون میدونست
نامی. چیزه یادم رفت بگم
&سلام
هوپی. سلام قربونت برم خوش اومدی خوشگلم (بغلش می‌کنه و لپشو میبوسه)
&مرسی
جیمین. آیی دلم برات یه ذره شده بود کوچلوم
&منم همینطور
کوک. این بابات که ترو نمیاره ما ببینیم
-چیزی منم اینجام ها منم تحویل بگیرین
ته. تا وقتی بچه هست ترو می‌خوایم چیکار
-هعی اینهمه زحمت بکش بچه بزرگ که آخرشم رفیقاتو ازت بدزده
یونگی. آیی چه خوشگل شدی تو بیا ببینم اینجا(از هوپی میگیرتش و بغلش می‌کنه)
-کم بچمو بچلونید الان له میشه
نامی. تو نگران نباش(می‌ره پیش یونگی و سوجین رو بوسه بارونش میکنه)
هوپی. بزارین بچه بیاد پایین یه نفسی بگیره بیچاره
یونگی. ببخشید خوشگلم (میزارتش پایین)
&آخ داشتم خفه میشدم
-بیا بغل خودم
&باشه(می‌ره میشینه رو پاهاش)
جیمین. عزیزم از دست ما که ناراحت نشدی
&نه بابا
-دخترم من مهربونه چیزی به دل نمیگیره (گونشو میبوسه)
ته. هیونگ سوجین رو بیشتر بیار پیش ما تا وقتی بعد از مدت ها میبینیمش مثل زامبی ها به بچه هجوم نیاریم
-نمیدونستم اینقدر دلتون برای تنگ شده
کوک. دلمون براش اندازه یه گنجیشک شده بود
هوپی. حالا چیشد که افتخار دادی یه سری به ما بزنی
-سوجین گفت دلم برای عموهام تنک شده
یونگی. مگه اینکه سوجین به فکر ما باشه تو که هیچی
-ای بابا اگه ناراحتی من پاشم برم والا از وقتی سوجین اومده منو فراموش کردین
جیمین. ناراحت نشو حالا تو جین هیونگ خودمی(میاد و سرش رو می‌زاره رو شونش)
-چه عجب
نامی. خوشگلم چیزی میخوری برات بیارم
& نه ممنونم
نامی. هیونگ تو چی
- به یه قهوه نه نمیگم
نامی. باشه
جیمین. هیونگ برا منم بریز
نامی. بچه بیا خودت بریز بزرگی گفتن کوچیکی گفتن
کوک. دستت درد نکنه هیونگ یه دونه هم برای من بریز
نامی. هعی بچه بزرگ کن که عصای دستت بشه بعد آخرش که چی


🫶اسلاید اول و دوم لباس های میونگ و جین هستش 🫶
دیدگاه ها (۲۷)

بابایینامی. بیا هیونگ-مرسی نامی. بیاین خرس گنده هاکوک. به به...

بابایینامی. جین به اون گوشیت جواب بده-عه مال منه جیمین. نه پ...

حمایتا چرا اینقدر کم شده؟🧐

باباییویو جین:با صداهای عجیبی از خواب بیدار شدم دیدم که سوجی...

پارت ۱۸نامی. عزیزم برو بخواب که فردا زود بیدار شی باشه؟ چشم ...

P4🍯//بعد از غذا&بابا-جانم؟&میشه بریم پیش مامان-چرا نمیشه بری...

P3🍯-خوشگلم پیتزا میخوری؟&اوم-بیا اینجا بشین قشنگم اهان خوب ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط