بابایی

بابایی




نامی. بیا هیونگ
-مرسی
نامی. بیاین خرس گنده ها
کوک. به به دستت درد نکنه هیونگ
جیمین. مرسی نامجون هیونگ
ته. بیا بغلم ببینمت خوشگل خانم(سوجین رو از جین میگیره و میشونتش رو پاهاش و بغلش می‌کنه)
جین. ترسیدم بابا
ته. وا از چی
- یه لحظه نگاه کردم دیدم سوجین نیست
&نکنه فکر کردین من غیب شدم
-یه لحظه اره
ته. جونت به جون این پرنسس وصله ها
-معلومه که اره
یونگی. آیی(داد)
هوپی. چیشد
یونگی. داشتم چایی میریختم دستمو سوزوندم
&عمو حالت خوبه (از بغل ته میاد پایین و نگران می‌ره پیش یونگی)
یونگی. اره عزیزم (بغلش می‌کنه)
نامی. بیا بشین برات پماد بزنم
یونگی. باشه
نامی. دارم میزنم
یونگی آخ بدجوری سوخته
جیمین. میخوای بریم بیمارستان
یونگی. نه بابا خودش خوب میشه
-مطمعنی؟
یونگی. اره
ته. بهتر نیست به دکتر نشونش بدیم
یونگی. نه بابا تموم شد الان پماد زدم خوب میشه
&عمو جون خیلی درد داری
یونگی. نه قربونت برم خوشگلم(بغلش می‌کنه)
&خودشو تو بغلش ول می‌کنه و تکیه میده به سینش)
یونگی. خیلی نگران عمو شدی؟
&اره خیلی
یونگی. قربونت برم من (لپشو محکم میبوسه)
کوک. خیلی مهربونی سوجین (گونشو نوازش می‌کنه)
دیدگاه ها (۱۲)

بابایینامی. جین به اون گوشیت جواب بده-عه مال منه جیمین. نه پ...

بابایی&(تو خواب یه چیزیای زیر لب میگه و لبخند پر رنگی می نه)...

بابایی&مرسی بابا خیلی خوش گذشت (می‌ره تو بغلش)-خواهش میکنم خ...

حمایتا چرا اینقدر کم شده؟🧐

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط