P
P17
you and me
(بیمارستان)
ویو تهیونگ.
رفتم کارایه ترخیص رو انجام دادم که تلفنم زنگ خورد به صفحه نگاه کردم خواهرم بود جواب دادم.
(مکالمه تهیونگ و هلن)
تهیونگ:الو،سلام هلن
هلن:سلام داداش خوبی
تهیونگ:ممنون کاری داشتی؟
هلن:داداشی میشه یه درخواستی ازت بکنم؟
تهیونگ:هلن کار دارم حالا بگو شاید راضی شدم.
هلن:داداش اگه کار داری برو.
تهیونگ:نه بگو
هلن:باشه میگم امشب میخوام برم رستوران با....دوست پسرم توهم باید بیای.
تهیونگ:چی تو دوست پسر داری؟
هلن :خب اره دارم اوتم میخواد خواهرشو بیاره.
تهیونگ:خاک تو سر من که ازت بزرگترم رئیس شرکتم هستم ولی دوست دختر ندارم.
هلن:باشه حالا میای یا نه؟
تهیونگ:باشه میام ادرس بفرست برام.
هلن :باشه مرسی.
(پایانه مکالمه
تهیونگ:هی من نمیخوام برم جایی ولی نمیشه برم ببینم این دختره کجاست حالا.
ویو ا/ت.
خدایا بهتره زود برم خونه نمیخوام پیشه این یارو باشم از اتاق اومدم بیرون که باهاش روبرو شدم.
ا/ت: من میخوام برم برو کنار.
تهیونگ:کجا با این وضعیتت.
ا/ت :اصن توچرا اینهمه با من صمیمی؟با اخم
تهیونگ:خ..ب..اممم
ا/ت از کناره تهیونگ رد شد و از بیمارستان بیرون زد.
تهیونگ دنباله ا/ت رفت.
ا/ت:هی چرا دنبالم میای مگه من. عصبی
تهیونگ با این حرف ا/ت عصبی شد .
تهیونگ دسته ا/ت رو محکم کرفت و بخ سمت ماشین رفت.
ا/ت رو داخل ماشین انداختو سکار شد ا/ت تلاش میکرد درو باز کنه ولی نمیشد تهیونگ سوارشد و راه افتاد.تهیونگ سکوت کرده بود ولی همچنان ا/ت اشک میریخت که....
ادامه دارد.....
you and me
(بیمارستان)
ویو تهیونگ.
رفتم کارایه ترخیص رو انجام دادم که تلفنم زنگ خورد به صفحه نگاه کردم خواهرم بود جواب دادم.
(مکالمه تهیونگ و هلن)
تهیونگ:الو،سلام هلن
هلن:سلام داداش خوبی
تهیونگ:ممنون کاری داشتی؟
هلن:داداشی میشه یه درخواستی ازت بکنم؟
تهیونگ:هلن کار دارم حالا بگو شاید راضی شدم.
هلن:داداش اگه کار داری برو.
تهیونگ:نه بگو
هلن:باشه میگم امشب میخوام برم رستوران با....دوست پسرم توهم باید بیای.
تهیونگ:چی تو دوست پسر داری؟
هلن :خب اره دارم اوتم میخواد خواهرشو بیاره.
تهیونگ:خاک تو سر من که ازت بزرگترم رئیس شرکتم هستم ولی دوست دختر ندارم.
هلن:باشه حالا میای یا نه؟
تهیونگ:باشه میام ادرس بفرست برام.
هلن :باشه مرسی.
(پایانه مکالمه
تهیونگ:هی من نمیخوام برم جایی ولی نمیشه برم ببینم این دختره کجاست حالا.
ویو ا/ت.
خدایا بهتره زود برم خونه نمیخوام پیشه این یارو باشم از اتاق اومدم بیرون که باهاش روبرو شدم.
ا/ت: من میخوام برم برو کنار.
تهیونگ:کجا با این وضعیتت.
ا/ت :اصن توچرا اینهمه با من صمیمی؟با اخم
تهیونگ:خ..ب..اممم
ا/ت از کناره تهیونگ رد شد و از بیمارستان بیرون زد.
تهیونگ دنباله ا/ت رفت.
ا/ت:هی چرا دنبالم میای مگه من. عصبی
تهیونگ با این حرف ا/ت عصبی شد .
تهیونگ دسته ا/ت رو محکم کرفت و بخ سمت ماشین رفت.
ا/ت رو داخل ماشین انداختو سکار شد ا/ت تلاش میکرد درو باز کنه ولی نمیشد تهیونگ سوارشد و راه افتاد.تهیونگ سکوت کرده بود ولی همچنان ا/ت اشک میریخت که....
ادامه دارد.....
- ۴.۵k
- ۱۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط