چه دردیه عکس از میتسویا ندارم🥲😂
چه دردیه عکس از میتسویا ندارم🥲😂
آم یه تک پارتی از میتسویا درخداستی داریم
نسبت ا/ت با میتسویا(هیچی فقط روش کراشه)ولی در اینجا ا/ت خواهر چیفویوئه
(عهه خواهرم😂)
__________________
ا/ت:میتسویا_کون...میتسویا_کون
میتسویا آروم چشماشو باز کرد و به ا/ت که گونه هاش سرخ بودن خیره شد
میتسویا:ها؟ ا/ت_چان ن..نانده کوکونی؟
ا/ت:گومنه میتسویا_کون نمیخواستم بیدارتون کنم ولی مایکی_ساما گفتن بیام و صداتون کنم برای شام
میتسویا از روی تخت بلند شد و اول از همه سراغ مانا و لونا رو گرفت
میتسویا:آم...ا.ت_چان مانا و لونا کجان؟
ا.ت:پایینن دارن بازی میکنن
تاکاشی سری تکون داد و باهم از اتاق خارج شدن ا.ت خیلی احساس گرما میکرد و میدونست از چیه برای همین از میتسویا کمی فاصله گرفت تاکاشی فهمید ا.ت اذیته میخواست یکم فضا رو صمیمی تر کنه
میتسویا:ا.ت_چان فردا مانا ۶ ساله میشه
میخوام براش یه تولد بگیرم میای کمکم؟
ا.ت:وایی واقعا؟ آره آره حتما میام
برای ا.ت چی ازین بهتر بود
(چون تک پارتیه سریع میرم سر اصل مطلب😂)
از زبون ا.ت
ساعتای ۱۰ صبح رفتم خونه ی میتسویا_کون با اینکه میدونستم نمیتونم باهاش حتی دو دقیقه هم تنها باشم اما تمام سعیمو میخواستم بکنم نفس عمیقی کشیدم و زنگ درو زدم
میتسویا_کون در رو باز کرد و رفتم داخل
ا.ت:کنیچیوا میتسویا_کون
میتسویا:اوهایو ا/ت_چان ^--^
دعوتم کرد داخل رفتم تو دیدم همه ی وسیله های تولد رو آماده گذاشته تم تولد صورتی سفید بود بادکنک هارو برداشتم و چسبوندم به دیوار کیک رو آماده گذاشتم و منتظر مهمونا شدیم
مانا و لونا با بقیه ی بچه ها اومدن
کلی خوشگذروندیم کادو ها رو باز کردیم با مانا بازی کردیم نوبت کیک که شد لونا بغل من بود انگشتش خامه ای شده بود و داشت گریه میکرد که انگشتش خورد گوشه ی لبم
خیلی مشغول آردم کردنش شدم و متوجه این نشدم
ا.ت:آم...اونی_چان میشه کمکم کنی؟
چیفویو اومد و لونا رو ازم گرفت داشتیم باهم آهنگ تولد برای مانا میخوندیم که میتسویا اومد کنارم و از کمرم گرفت سرخ شدم در گوشم گفت
میتسویا:ا.ت ممنون امروز کمکم کردی
منو برگردوند به سمت خودش و با دستش به مایکی_ساما اشاره کرد همونجا همشون مانا و لونا رو سرگرم کرد
و میتسویا خامه ای که گوشه ی لبم بود رو خورد و لبخندی بهم زد منم با لبخند جوابشو دادم و بغلش کردم که بعد باز همه ی اعضا شروع مردن به ادا بازی و شیپ کردن ما دوتا
___________
گومن زیادددد خوب نبود
#درخواستی
آم یه تک پارتی از میتسویا درخداستی داریم
نسبت ا/ت با میتسویا(هیچی فقط روش کراشه)ولی در اینجا ا/ت خواهر چیفویوئه
(عهه خواهرم😂)
__________________
ا/ت:میتسویا_کون...میتسویا_کون
میتسویا آروم چشماشو باز کرد و به ا/ت که گونه هاش سرخ بودن خیره شد
میتسویا:ها؟ ا/ت_چان ن..نانده کوکونی؟
ا/ت:گومنه میتسویا_کون نمیخواستم بیدارتون کنم ولی مایکی_ساما گفتن بیام و صداتون کنم برای شام
میتسویا از روی تخت بلند شد و اول از همه سراغ مانا و لونا رو گرفت
میتسویا:آم...ا.ت_چان مانا و لونا کجان؟
ا.ت:پایینن دارن بازی میکنن
تاکاشی سری تکون داد و باهم از اتاق خارج شدن ا.ت خیلی احساس گرما میکرد و میدونست از چیه برای همین از میتسویا کمی فاصله گرفت تاکاشی فهمید ا.ت اذیته میخواست یکم فضا رو صمیمی تر کنه
میتسویا:ا.ت_چان فردا مانا ۶ ساله میشه
میخوام براش یه تولد بگیرم میای کمکم؟
ا.ت:وایی واقعا؟ آره آره حتما میام
برای ا.ت چی ازین بهتر بود
(چون تک پارتیه سریع میرم سر اصل مطلب😂)
از زبون ا.ت
ساعتای ۱۰ صبح رفتم خونه ی میتسویا_کون با اینکه میدونستم نمیتونم باهاش حتی دو دقیقه هم تنها باشم اما تمام سعیمو میخواستم بکنم نفس عمیقی کشیدم و زنگ درو زدم
میتسویا_کون در رو باز کرد و رفتم داخل
ا.ت:کنیچیوا میتسویا_کون
میتسویا:اوهایو ا/ت_چان ^--^
دعوتم کرد داخل رفتم تو دیدم همه ی وسیله های تولد رو آماده گذاشته تم تولد صورتی سفید بود بادکنک هارو برداشتم و چسبوندم به دیوار کیک رو آماده گذاشتم و منتظر مهمونا شدیم
مانا و لونا با بقیه ی بچه ها اومدن
کلی خوشگذروندیم کادو ها رو باز کردیم با مانا بازی کردیم نوبت کیک که شد لونا بغل من بود انگشتش خامه ای شده بود و داشت گریه میکرد که انگشتش خورد گوشه ی لبم
خیلی مشغول آردم کردنش شدم و متوجه این نشدم
ا.ت:آم...اونی_چان میشه کمکم کنی؟
چیفویو اومد و لونا رو ازم گرفت داشتیم باهم آهنگ تولد برای مانا میخوندیم که میتسویا اومد کنارم و از کمرم گرفت سرخ شدم در گوشم گفت
میتسویا:ا.ت ممنون امروز کمکم کردی
منو برگردوند به سمت خودش و با دستش به مایکی_ساما اشاره کرد همونجا همشون مانا و لونا رو سرگرم کرد
و میتسویا خامه ای که گوشه ی لبم بود رو خورد و لبخندی بهم زد منم با لبخند جوابشو دادم و بغلش کردم که بعد باز همه ی اعضا شروع مردن به ادا بازی و شیپ کردن ما دوتا
___________
گومن زیادددد خوب نبود
#درخواستی
۱۳.۱k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.