سادیسمی p5
سادیسمی p5
علامت ها
یونا + کوک - راوی *
اجوما ها یا بادیگارد ها <
یونگی ~ سانسورچی *
ویو کوک
رفتم به آدرسی که یونگی فرستاد.... بعد 20 مین رسیدم...
شبیه یه انباری بود که شکل بیرونی اون مکعبی بود و دو وجه این انباری مکعبی خالی بود و دیواری نداشت (میدونم سخته ولی متوجه شین چی گفتم😬😂) یه هوا کش بود که خیلی کند میچرخید.... همین طور به اجزای تشکیل دهنده انباری نگاه می کردم که چشم به یونگی افتاد.... روی صندلی نشسته بود و بهم زل زده بود.... با یه علامت از طرف چشماش فهمیدم میگه بشین (باش نشستیم😂) نشستم و بعد چند ثانیه سکوتِ بینمون شکست
~خب اینو میدونی که چرا اینجای... نه؟
پامو گذاشتم رو پام و گفتم
-کارتو بگو
~هرکی اول یونا رو عاشق خودش کنه طرف مقابل اونو به برنده تحویل میده 😌
-تو که فکر نمیکنی من این کارو بکنم
~چیه از الان فهمیدی بازنده کیه
-آره.... برای همین زشته که هیونگ ببازه.... بنظرم بیخیال
میخواستم پاشم برم که....
~تو که میدونی اگه از راه آسون وارد این بازی نشی مجبورم سختش کنم..... 😏
منظورشو فهمیدم (برای کسایی که نفهمیدن : یعنی یونا رو بدزده)
-باشه ولی طوری که آسیبی به یونا نرسی و تغلب هم نکن
~باشه بیا عاممم یه ماه این کارو انجام بدیم.... دو هفته تو دوهفته من چطوره بعد یه ماه ازش میخوای که طلاق بگیرین اون قطعا میگه باید فکرکنم اگه نگفت بگو میتونی در موردش فکر کنی بعد اگه گفت نه من دوست دارم که خب مشخصه اما اگه گفت آره منم میخوام طلاق بگیریم..... تورو به خیر و مارو به سلامت ..... چطوره؟
-اهم اهم..... از الان داری تغلب میکنی! اگه من بهش بگم بیا طلاق بگیریم اون فکر نمیکنه که من دوسش ندارم؟
~🙄(عامم اصن توجه نکرد)
-نظر من... اهم اهم..... بعد یه ماه تو بهش پیشنهاد میدی اگه گفت نه من با کوک ازدواج کردم بگو رازیش میکنم اما اگه گفت نه من کوک رو دوست دارم..... این بار.... تو رو به خیر و مارو به سلامت.... چطوره؟
~باشه.... قبول
دستشو به سمتم دراز کرد (به معنای دست دادن)
-قبوله
منم دستشو رد نکردم
.... ادامه دارد....
زیاد نوشتم بای تا فردا شب ✨💎
#Company #blackpink #BTS #بلک_پینک #بی_تی_اس #لیسا #جنی #رزی #جیسو #تهیونگ #مین_یونگی #شوگا #نامجون #جین #جونگ_کوک #وی #thv #jk #rm#min_uongi #jin #jimin #جیمین #جیهوپ #جی_هوپ #j_hope #army #آرمی #ایدل #کمپانی #blink #بلینک
علامت ها
یونا + کوک - راوی *
اجوما ها یا بادیگارد ها <
یونگی ~ سانسورچی *
ویو کوک
رفتم به آدرسی که یونگی فرستاد.... بعد 20 مین رسیدم...
شبیه یه انباری بود که شکل بیرونی اون مکعبی بود و دو وجه این انباری مکعبی خالی بود و دیواری نداشت (میدونم سخته ولی متوجه شین چی گفتم😬😂) یه هوا کش بود که خیلی کند میچرخید.... همین طور به اجزای تشکیل دهنده انباری نگاه می کردم که چشم به یونگی افتاد.... روی صندلی نشسته بود و بهم زل زده بود.... با یه علامت از طرف چشماش فهمیدم میگه بشین (باش نشستیم😂) نشستم و بعد چند ثانیه سکوتِ بینمون شکست
~خب اینو میدونی که چرا اینجای... نه؟
پامو گذاشتم رو پام و گفتم
-کارتو بگو
~هرکی اول یونا رو عاشق خودش کنه طرف مقابل اونو به برنده تحویل میده 😌
-تو که فکر نمیکنی من این کارو بکنم
~چیه از الان فهمیدی بازنده کیه
-آره.... برای همین زشته که هیونگ ببازه.... بنظرم بیخیال
میخواستم پاشم برم که....
~تو که میدونی اگه از راه آسون وارد این بازی نشی مجبورم سختش کنم..... 😏
منظورشو فهمیدم (برای کسایی که نفهمیدن : یعنی یونا رو بدزده)
-باشه ولی طوری که آسیبی به یونا نرسی و تغلب هم نکن
~باشه بیا عاممم یه ماه این کارو انجام بدیم.... دو هفته تو دوهفته من چطوره بعد یه ماه ازش میخوای که طلاق بگیرین اون قطعا میگه باید فکرکنم اگه نگفت بگو میتونی در موردش فکر کنی بعد اگه گفت نه من دوست دارم که خب مشخصه اما اگه گفت آره منم میخوام طلاق بگیریم..... تورو به خیر و مارو به سلامت ..... چطوره؟
-اهم اهم..... از الان داری تغلب میکنی! اگه من بهش بگم بیا طلاق بگیریم اون فکر نمیکنه که من دوسش ندارم؟
~🙄(عامم اصن توجه نکرد)
-نظر من... اهم اهم..... بعد یه ماه تو بهش پیشنهاد میدی اگه گفت نه من با کوک ازدواج کردم بگو رازیش میکنم اما اگه گفت نه من کوک رو دوست دارم..... این بار.... تو رو به خیر و مارو به سلامت.... چطوره؟
~باشه.... قبول
دستشو به سمتم دراز کرد (به معنای دست دادن)
-قبوله
منم دستشو رد نکردم
.... ادامه دارد....
زیاد نوشتم بای تا فردا شب ✨💎
#Company #blackpink #BTS #بلک_پینک #بی_تی_اس #لیسا #جنی #رزی #جیسو #تهیونگ #مین_یونگی #شوگا #نامجون #جین #جونگ_کوک #وی #thv #jk #rm#min_uongi #jin #jimin #جیمین #جیهوپ #جی_هوپ #j_hope #army #آرمی #ایدل #کمپانی #blink #بلینک
۱۱.۴k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.