بعد از تو یعنی بیداری به انضمام خواب هایی که داشتم تو را
بعد از تو یعنی بیداری به انضمام خواب هایی که داشتم تو را در آن می بوسیدم و کارگردان ها به جای کات ، چیز دیگری یاد گرفته بودند و من در شگفت هیچ گذشته ای نبودم . تو فرض کن این آخرین چیزیست که برایت می نویسم . عارضه ثانوی بعد از نبودن کسی ، پرت شدن در خواب هاییست که بعد از بیداری به خاطر می آوری و میبینی آن را قرن ها پیش زندگی کرده ای . که قرن ها پیش در تمام خیابان ها وسط گرمای شهریور دست های خنک دختری را گرفته بودی که حضورش در میان دنده ها و ریه هایت ریشه کرده و سبز شده بود. که قرن ها پیش مهره سربازی بودی که رو به روی شاه دلش چه بی ملاحظه بازی میکرد ، بی آنکه ترسی از شکست داشته باشد. که قرن ها پیش در ساحل خلوت به بدرقه شب رفته بودید تا آمدن خورشید را ببینید و هرگز حواست نبوده که فقط همان یکبار است و دیگر قرار نیست تجربه دلچسب باز هم تکرار شود. آدم ها اگر بدانند بعضی چیز ها فقط یکبار رخ میدهد ، آن لحظه را سخت به آغوش میکشند . ما پر از آخرین بارها هستیم در امتداد اکنون ها که برای لیست کردنش از حالا تا برگ ریزان سال بعد هم فرصت کم است مثل آخرین باری که تو را در خواب دیدم و ای کاش یادم میرفت که از خواب بیدار شوم ...
#علی_والی
#علی_والی
- ۲۷.۵k
- ۱۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط