در آخر شکی بود نسبت به تو از سمت تو که تو رو از ...

در آخر شکی بود نسبت به تو از سمت تو که تو رو از بودن تو با من طرد میکرد_من از منی که من را در من می آفرید->من نبودم!_تو تا تنبیه تمام من تا سمت تلفیق تو در من و من در تو تا طراوت خیسی از سمت چشمهایم تا چشمهایت در درهای بسته شده از سمت چشمهایت برای قلبم فاصله را با فصول سالها اشتباه گرفتی_اصلا هم یادت نیست فصول فاصله سنج مناسبی نیستن_هر روز بیشتر از ساعتهایش درد دارد...
ح میم
دیدگاه ها (۲۶)

وحشتناک بود،انگار داشتن یه گربه رو توی مغزم سلاخی میکردن،صدا...

گاهی اوقات انگشتام دستمو فشار میدن،دیوار خودشو میزنه به دستم...

صبح بود،لباس پوشیدم تا برم سیگار بخرم،مامانم صدای منو شنید ک...

با خوشحالی رفت سمت پروانه ها_یه پروانه روی صورتش نشست_چشماش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط