صبح بودلباس پوشیدم تا برم سیگار بخرم

صبح بود،لباس پوشیدم تا برم سیگار بخرم،
مامانم صدای منو شنید که دارم از خونه میرم بیرون،با صدا بلند گفت:
یه وینستون هم واسه من بگیر!
و دیگه سیگار نکشیدم_
ح میم
دیدگاه ها (۶۷)

در آخر شکی بود نسبت به تو از سمت تو که تو رو از بودن تو با م...

وحشتناک بود،انگار داشتن یه گربه رو توی مغزم سلاخی میکردن،صدا...

با خوشحالی رفت سمت پروانه ها_یه پروانه روی صورتش نشست_چشماش ...

عادت داشت سرشو هی میزد به دیوار_به من میگفت_از وقتی اومدم تو...

نفرین شیرین. پارت 1

اسم فیک :زندگی تباه من

《 مدرسه رویایی 》

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط