شبی باران شبی آتش

شبی باران ، شبی آتش ،
شبی آیینه و سنگم

شبی از زندگی سیرم ،
شبی با مرگ می جنگم

تو آتش می شوی
بر خرمن احساس تنهاییم

تو را با هر نفس
می بویم ، اما باز دلتنگم



🍃🌸🍃
دیدگاه ها (۱)

رفتنهمیشه با گُفتـــنخداحافظ یادست تکان دادن های دیدار آخـَر...

ببخشید اگه عصبانی میشدم..!زیاد سوال میپرسیدم..!حسودی میکردم....

ناڪَهان دلت چہ تنڪَ می‌شودبراے ڪسى ڪہ از رڪَ ڪَردن بہ تو نزد...

جوکر یه دیالوگی داشت که میگفت: «من لبخند میزنم که دردامو پنه...

من و تو می دانیمزندگی یک سفر استزندگی جاده و راهی است به آن ...

چه دورم از نفس هایت چه از تب کردنم دوریچه بیرحمانه تن دادی ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط