همه می دانند

همه می دانند
من سال‌هاست چشم به راه کسی
سرم به کار کلمات خودم گرم است
تو را به اسم آب
تو را به روح روشن دریا
به دیدنم بیا
مقابلم بنشین
بگذار آفتاب از کنار
چشم‌های کهن‌سال من بگذرد ..

#سید_علی_صالحی
دیدگاه ها (۱)

رویاهایم را دوست دارمچون تنها جایی‌ست کههمه چیز روبراه است ....

در این دلتنگی بی گوشه چگونه هزار سال گوشه گوشه ی دلتنگی ات ر...

تنهاییچیزهای زیادیبه انسان می اموزداما تو نروبگذار من نادان ...

کاش چون پرتو خورشید بهارسحر از پنجره می تابیدماز پس پرده لرز...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

_چشم هایم خیره به چشم های نوزادی ست که تازه به دنیا آمدههمه ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط