عاشقانه های پاک

عاشقانه های پاک



قسمت دوازده


یک هفته از ایوب خبری نشد
تا اینکه بازتلفن اکرم خانم زنگ زد و با ماکار داشت....
گوشی را برداشتم
+بفرمایید؟
گفت:سلام
ایوب بود چیزی نگفتم
+من را ب جا نیاوردید؟
محکم گفتم نخیر

+بلندی هستم
+متاسفانه ب جانمیاورم
+حق دارید ناراحت شده باشید ولی دلیل داشتم
+من نمیدانم درباره چی حرف میزنید ولی ناراحت کردن دیگران با دلیل هم کار درستی نیست
+اجازه دهید من یک بار دیگه خدمتتان برسم
+شما فعلا صبر کنید تا ببینم خدا چه میخواهد خداحافظ


گوشی،را محکم گذاشتم از اکرم خانم خداحافظی کردم و برگشتم خانه
از عصبانیت سرخ شده بودم چادرم را پیچیدم دورم و چمباتمه زدم کنار دیوار

اکرم خانم باز امد جلوی در و صدا زد
شهلا خانم تلفن
تعجب کردم با ما کار دارند؟؟
گفت بله همان اقاست

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱)

عاشقانه های پاکقسمت سیزدههمان حرف ها را پشت تلفن تکرار کردم ...

عاشقانه های پاکقسمت چهاردهایوب قرارش را با مامان گذاشته بودو...

عاشقانه های پاکقسمت یازدهصدای کلید انداختن به در امداقا جون ...

قسمت دهم+مثل اینکه به هم حرف هایی زده ایدکه......من درست نمی...

ضربه ای از عشق

فیک(خواهر ناتنی من) پارت ۴

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط