نمیدانم چرا افتاده دردستم انارتو

*نمیدانم چرا افتاده دردستم انارتو
چگونه دانه هایم ریخت پای شاخسار تو

مجابم کن.... بدانم؟ کی شدم آن دشتِ بی تابی
که می تازند در من اسب های بی سوار تو؟

به نارنج وبه باد مشرقی حساسیت دارم
به هر عطری که دل را می کشد سوی دیارتو

چه میکردی اگه یکروز دنیامال ما می شد
تمامِ جاده ها این سو و من آنسو کنارِ تو

بیا، رو راست باش و گفتنی هارا بگو بامن
زمستان مانده در تقویم روحم تا بهار تو

بگو دوستت_دارم و تو هستی دنیایی من
میگم میمیرم اگه برای دلِ من نباشی یار تو


دیدگاه ها (۱)

تنها شدن را دوسـت دارم، غار دارے ...؟جایے براے خلوتـ بسیار د...

خدا می خواست در چشمان من زیبا ترین باشی.شرابی در نگاهت ریخت ...

سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی                         ...

بخواب آرام ای عشقم ،که من بیدار بیدارم فراقت تا سحر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط