نمیدانم چرا افتاده دردستم انارتو
*نمیدانم چرا افتاده دردستم انارتو
چگونه دانه هایم ریخت پای شاخسار تو
مجابم کن.... بدانم؟ کی شدم آن دشتِ بی تابی
که می تازند در من اسب های بی سوار تو؟
به نارنج وبه باد مشرقی حساسیت دارم
به هر عطری که دل را می کشد سوی دیارتو
چه میکردی اگه یکروز دنیامال ما می شد
تمامِ جاده ها این سو و من آنسو کنارِ تو
بیا، رو راست باش و گفتنی هارا بگو بامن
زمستان مانده در تقویم روحم تا بهار تو
بگو دوستت_دارم و تو هستی دنیایی من
میگم میمیرم اگه برای دلِ من نباشی یار تو
چگونه دانه هایم ریخت پای شاخسار تو
مجابم کن.... بدانم؟ کی شدم آن دشتِ بی تابی
که می تازند در من اسب های بی سوار تو؟
به نارنج وبه باد مشرقی حساسیت دارم
به هر عطری که دل را می کشد سوی دیارتو
چه میکردی اگه یکروز دنیامال ما می شد
تمامِ جاده ها این سو و من آنسو کنارِ تو
بیا، رو راست باش و گفتنی هارا بگو بامن
زمستان مانده در تقویم روحم تا بهار تو
بگو دوستت_دارم و تو هستی دنیایی من
میگم میمیرم اگه برای دلِ من نباشی یار تو
- ۴۵۶
- ۲۵ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط