رمان:من ارباب توعم

رمان:من ارباب توعم
part20
دیانا:نخیر ارسلان باید بگییییی
ارسلان:نخیر دیانا خانونم سوپرایزه
دیانا:نخیرر میکشمت ارسلان
ارسلان:عههههههه
دیانا:گوه نخور
ارسلان:تورو نمیخورم
دیانا:گوسفند
ارسلان:نفهم بیشعور
دیانا:گوه نخور
ارسلان:تورو نمیخورم
دیانا:باشه بابا اصلا قهرم بات
ارسلان:چص کردی الان؟
دیانا:بام حرف نزن
ارسلان:اوکی
دیانا:فقد باید الان نازمو بخری تا اشتی کنم
ارسلان:دیانا خانومم عشق خودم ببخشید فداتشم
دیانا:حیححح خوبه
ارسلان:اشتی؟اشتی دیگه
دیانا:باجهه
ارسلان:بیا جلو بوزت کنم(بیغ بیغ اصلا من ننوشتماا😂)
وجی:گوه نخو خودت داری مینویسی
نویسنده:دهنتو ببند تا من رمانمو بنویسم بعدا ضرتو بزن
وجی :اوکی برو رمانتو بنویس
دیانا:رفتم جلو وگونمو بوص کرد و دیگه کم کم رسیدیم
ارسلان:دیانا خانومم پیاده شو بریم
دیانا:باشه بریم فقد چمدونمو بیار افرین🤍
ارسلان:اوکیی😐
دیانا:افرین عخشم
ارسلان:......
بیغ بیغ بیاین تو رمان بخونین بعد برین خونتون بیغ بیغ😊🤍💜