کودکیام را که مرور میکنم قشنگ ترین قسمتهای آن تعطیلا

کودکی‌ام را که مرور می‌کنم، قشنگ ترین قسمت‌های آن، تعطیلاتِ آخرِ هفته بود.

▫ ️پنج‌شنبه‌هایی که با اشتیاقی عمیق، سمتِ خانه می‌دویدیم و در سرمان هزار و یک برنامه برای این یک روز و اندی بود. از تماشای کارتون‌های بعد از ظهر جمعه تا رفتن به خانه مادربزرگ و چه بی‌هزینه شاد بودیم و چه پر شور و جانانه می‌خندیدیم!

▫ ️برای بچه‌هایِ امروز نگرانم...
نگرانم از ذوقی که برای تعطیلاتِ آخرِ هفته‌هایشان ندارند،
از کبرایِ قصه که تصمیمش را گرفت و تویِ همان روزها و حوالیِ دلخوشی و بارانِ بی‌شیله‌ی کودکیِ ما، خودش را جا گذاشت،
از کوکب خانمی که دیگر نیست،
و چوپانِ دروغگویی که شاید یک شب که ما حواسمان نبود، گرگ‌ها آمدند و همراهِ ترس‌هایِ کودکیِ ما، او را دریدند

▫ ️امروز بچه‌ها ساده نیستند! همه‌چیز را می‌فهمند، هیچ غولی را باور ندارند و از هیچ دیوی هم نمی‌ترسند.
ما کودکانگی و لبخند را در کودکیِ خودمان جا گذاشتیم،
ما خودمان را و دلخوشی‌هایِ ساده‌ی خودمان را ادامه ندادیم!
و حالا ما مانده ایم و کودکانی که دیگر "کودکانه" نمی‌خندند
دیدگاه ها (۱)

ساختمانی در نیویورک قبل و بعد از شستشو با فشار آب بعد از ۴۰ ...

داستان شب قدیم‌ها یک کارگر عرب داشتم که خیلی می‌فهمید. اسمش ...

پیش ازپاسخ دادنبه پرسشهای دیگراناندکی سکوت کنتاپاسخ بهتری بی...

چپتر ۳ _ خیانتسکوتی سنگین روی اتاق افتاده بود. آن قدر سنگین ...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط