گفت چطوری

+گفت چطوری؟!

منو میگی
هول ورم داشت
گفتم همونطوری
همونطوری دیووونه و لانتوری
دورت میگردم تیزو موتوری
اصن خمارتم
خمارتم مثه علی سنتوری!

گفت خمار؟
گفتم دست رو دلم نزار
فقط شالتو بده کنار
گوشتو جلو بیار
عاشقتم
عاشق و بی قرار
حرف نداری سالار؟

گفت سالار؟
گفتم آره سالار
ما پیاده شما سوار
ما کاغذ شما پرگار
ما سرباز شما سرتیپ ،سردار
اصن فرمانده!

گفت پس شما چی؟
گفتم ما؟
درمونده
وامونده
اصن میدونی
چشم و ابروی شما
دل مارو تابونده..!
قلب مارو چلونده

ابروشو انداخت بالا
لبشو گاز گرفت
چپ چپ نگام کرد
گفت نفرمایید
شما آقایید....!

مارو میگی....
یه لیوان دولیوان سه لیوان
رفتیم بالا

آب قندو میگم بابا.... (^_^;)

#علی_سلطانی
دیدگاه ها (۹۴)

#هفت_سین درجنگ#هفت_سین درجبهه#نوروزخوشبحالشون کاش منم یکی از...

آرامش یعنیعصر جمعه از کابوس بپرمببینمنشسته ای و موهایت را می...

صبح اینجـوری چشماتـُ باز کـنـی (⌒_⌒;)صبحتون بخیر🌸

میدانی ؟!از این عاشقانه های کلاسیک و خز و خیل بدم می آید!بقو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط