پیش از همه ی این وقایع همه چیز را شکستم و دور انداختم برا

پیش از همه ی این وقایع همه چیز را شکستم و دور انداختم برای خودم هم یک گور کندم در یک قبرستان خالی از هیچ مُرده ای.
بعد هم بی اهمیت نسبت به جیغ های پی در پی آن موجود رقت انگیز در اعماق خاک بازگشتم به زندگی. از آن روز به بعد دیگر نه خودم، خودم را میشناختم نه دیگری ولیکن تو اگر یک روزی گمشده ای شبیه به من را در آیینه چشمانت دیدی اجازه نده بی صدا به سمتت شلیک کند. اون من نیستم.

بیسْ‌پنجُمِ‌اُردی‌بِهِشت!
نزدیک ِ چار ِ صب!
دیدگاه ها (۷)

یه وقتایی بهش بگید مرسی که کنارمی، مرسی که حواست بهم هست، مر...

و می‌خواستم پناهگاه همیشه استوار تو باشم تا هرگز احساس بی‌پن...

خیلی خوبه که آدم انقدر گزینه داشته باشه که ندونه کدومو انتخا...

یکیو پیدا کنید که وقتی حالتون بد بود حتی اگر حرف نزدید ساعت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط