پارت ۱۷ زندگی با بی تی اس ❤
پارت ۱۷ زندگی با بی تی اس ❤
دم در دسشویی مردونه دو نفر داشتن باهم حرف میزدن
سرجام وایسادم تا ببینم راجب چه چیزی حرف میزنن
یکیشون داشت به اون یکی عکسایی نشون میداد و به رفیقش گفت : این بهترین کار برا زمین زدنه BTS هست
فکرم رفت سمت اتفاقی که بین منو جین افتاد به بهونه برداشتن نوشیدنی به انطرف رفتم تا هم بهتر بشنوم هم بتونم ببینم
درست فکر کردم عکسا در مورد اتفاقی که بین من و جین افتاده است
سریع رفتم پیش اعضا تا باخبرشون کنم
من : یه اتفاق بد
اعضا : چی
من : یه نفر از اتفاقی که بین منو جین افتاد با خبر شد
جین از کلافگی دستی به موهاش کشید
کوک : خواهشا بدون عابرو ریزی جمعش کنید
نامجون به دوتا از محافظ ها خبر داد که بدون سروصدا قضیه رو جمع کنن
مراسم تموم شد و سوار ماشین شدیم که برگردیم خونه وقتی برگشتیم از خستگی هممون رو یه مبل افتادیم و خوابیدیم
روز بعد که از خواب پاشدیم موقع صبحونه خوردن
کوک ازم پرسید چرا هنوز مرعی و نامرعی نشدی
من : خب بهت گفتم که هر دو ساعت دستم رو با سوزن خون میارم
کوک : اهان باشه
بعد ظهر رو مبل نشسته بودیم و تلوزیون میدیدیم
شوگا : اگه دستت رو با سوزن زخم میکنی چرا جای هیچ زخمی رو دستت نیست
من : خب رو شکممو زخم میکنم
شوگا : چیی خلی
من: نه
جیمین : معلومه
جین خواست قضیه رو ماست مالی کنه
جین : خب چیکار دارید هرجاش که خواست رو میتونه زخم کنه دیگه
اعضا ساکت شدند و به اتاق هایشان رفتند
جین : دیدی چجوری جمعش کردم
من : خیلی خوب جمع کردی عالی بود
جین : خودمم میدونم عالی بود
من : تو ندونی کی میخواد بمونه
جین زد زیر خنده
ماهم به اتاق هایمان رفتیم و خوابیدیم بعد چند ساعت بیدار شدیم
شوگا : گشنمه
جیمین : اه تو همیشه گشنته یا خوابت میاد
جونگ کوک رو به من گفت : اخر میفهمم که چرا تو هنوز مرعی
جین : اه تو هم گیر دادیا
نامجون : بچه ها ول کنین الان جین دوباره یه چیز دیگه میگه پشماتون بریزه
همگی زدیم زیر خنده
جین : هی
چند روز گذشت
اعضا خواب بودند من و جین رو مبل نشسته بودیم و حرف میزدیم
جین : بالاخره از این وضعیت خارج شدی
من : اره
جین : پس چرا مرعی هنوز
من : ایندفعه واقعا با سوزن دستمو خون اوردم
نیم ساعت بعد بقیه اعضا هم بیدار شدند
موقع صبحونه خوردن یک دفعه نامرعی شدم
تا ده دقیقه اعضا داشتن دنبالم میگشتن
با سوزن دستم رو خون اوردم
اعضا کپ کرده بودند کل خونه رو داشتن دنبالم میگشتن من همونجا سر جام نشسته بودم
از قیافه هاشون خندم گرفت
اعضا : کوفت نخند
من با خنده : باشه
نشستیم تا بقیه صبحونه مون رو بخوریم
بعد صبحونه به اعضا گفتم که میرم بیرون یکم بگردم
نامجون : قبل ناهار برگرد
جین : مواظب خودت باش
شوگا : ورشکست مون نکن
جیهوپ : تک خوری نکن
جیمین : فقط برا خودت خرید نکن
دم در دسشویی مردونه دو نفر داشتن باهم حرف میزدن
سرجام وایسادم تا ببینم راجب چه چیزی حرف میزنن
یکیشون داشت به اون یکی عکسایی نشون میداد و به رفیقش گفت : این بهترین کار برا زمین زدنه BTS هست
فکرم رفت سمت اتفاقی که بین منو جین افتاد به بهونه برداشتن نوشیدنی به انطرف رفتم تا هم بهتر بشنوم هم بتونم ببینم
درست فکر کردم عکسا در مورد اتفاقی که بین من و جین افتاده است
سریع رفتم پیش اعضا تا باخبرشون کنم
من : یه اتفاق بد
اعضا : چی
من : یه نفر از اتفاقی که بین منو جین افتاد با خبر شد
جین از کلافگی دستی به موهاش کشید
کوک : خواهشا بدون عابرو ریزی جمعش کنید
نامجون به دوتا از محافظ ها خبر داد که بدون سروصدا قضیه رو جمع کنن
مراسم تموم شد و سوار ماشین شدیم که برگردیم خونه وقتی برگشتیم از خستگی هممون رو یه مبل افتادیم و خوابیدیم
روز بعد که از خواب پاشدیم موقع صبحونه خوردن
کوک ازم پرسید چرا هنوز مرعی و نامرعی نشدی
من : خب بهت گفتم که هر دو ساعت دستم رو با سوزن خون میارم
کوک : اهان باشه
بعد ظهر رو مبل نشسته بودیم و تلوزیون میدیدیم
شوگا : اگه دستت رو با سوزن زخم میکنی چرا جای هیچ زخمی رو دستت نیست
من : خب رو شکممو زخم میکنم
شوگا : چیی خلی
من: نه
جیمین : معلومه
جین خواست قضیه رو ماست مالی کنه
جین : خب چیکار دارید هرجاش که خواست رو میتونه زخم کنه دیگه
اعضا ساکت شدند و به اتاق هایشان رفتند
جین : دیدی چجوری جمعش کردم
من : خیلی خوب جمع کردی عالی بود
جین : خودمم میدونم عالی بود
من : تو ندونی کی میخواد بمونه
جین زد زیر خنده
ماهم به اتاق هایمان رفتیم و خوابیدیم بعد چند ساعت بیدار شدیم
شوگا : گشنمه
جیمین : اه تو همیشه گشنته یا خوابت میاد
جونگ کوک رو به من گفت : اخر میفهمم که چرا تو هنوز مرعی
جین : اه تو هم گیر دادیا
نامجون : بچه ها ول کنین الان جین دوباره یه چیز دیگه میگه پشماتون بریزه
همگی زدیم زیر خنده
جین : هی
چند روز گذشت
اعضا خواب بودند من و جین رو مبل نشسته بودیم و حرف میزدیم
جین : بالاخره از این وضعیت خارج شدی
من : اره
جین : پس چرا مرعی هنوز
من : ایندفعه واقعا با سوزن دستمو خون اوردم
نیم ساعت بعد بقیه اعضا هم بیدار شدند
موقع صبحونه خوردن یک دفعه نامرعی شدم
تا ده دقیقه اعضا داشتن دنبالم میگشتن
با سوزن دستم رو خون اوردم
اعضا کپ کرده بودند کل خونه رو داشتن دنبالم میگشتن من همونجا سر جام نشسته بودم
از قیافه هاشون خندم گرفت
اعضا : کوفت نخند
من با خنده : باشه
نشستیم تا بقیه صبحونه مون رو بخوریم
بعد صبحونه به اعضا گفتم که میرم بیرون یکم بگردم
نامجون : قبل ناهار برگرد
جین : مواظب خودت باش
شوگا : ورشکست مون نکن
جیهوپ : تک خوری نکن
جیمین : فقط برا خودت خرید نکن
۲۰.۷k
۱۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.