پارت ۱۸ زندگی با بی تی اس
پارت ۱۸ زندگی با بی تی اس
تهیونگ : ناهارم بخر
جونگکوک : اگه میشه شامم بخر
من : باشه
رفتم بیرون
بعد یه ساعت برگشتم
تو هر دست یه شیش هفتا ساک داشتم
اعضا : یا خدا چه خبره
جیهوپ در گوش جین گفت : اگه این مارو ورشکست نکنه شانس آوردیم
نامجون: حالا چی خریدی
من : این ساک ناهارمونه، این ساک لباس های منه، این ساک لباس های نامجون، اون یکی لباس های جین، اون یکی برا شوگا، این یکی برا جیهوپ، این برای جیمین، این برا تهیونگ، اینم برا جونگکوک
اعضا با دهنای باز : ممنون که ورشکست مون کردی
من : خواهش میکنم
وسایلم رو برداشتم به اتاقم رفتم
بعد ظهر نامجون داشت با تلفن حرف میزد وقتی تلفنش قطع شد روبه ما گفت: بدبخت شدیم
ما : چرا
نامجون : فردا قراره مامان بابا هامون بیان اینجا
جین : خب بیان
نامجون : سوگول چی
جیهوپ : اون که نامرعیه
شوگا : راست میگه برا چی نگرانی
تهیونگ : اره مشکلی نیست
جونگکوک : همه میان
نامجون : فقط مامان باباهامون میان
جونگکوک : اهان
فردا صبح
اعضا داشتن بهم سفارش میکردن که خرابکاری نکنم
نامجون : صدات در نمیاد
من : صدامو فقط شما ها میشنوین ( منظورم این بود که فقط جلو شماها حرف میزنم و جلوی کسی ضایعتون نمیکنم)
جین : از جات تکون نمیخوری
من : هیچ کس منو نمیبینه
شوگا : خرابکاری نمیکنی
من : باشه
جیهوپ : ازمون سوال نپرس که مجبور شیم جواب بدیم
جیمین : سوالاتو نگه دار بعد اینکه رفتن بپرس
من : باشه
تهیونگ: عابرومون رو نبر
من : باشه
جونگکوک : نابودمون نکن
من : باشه
به اتاقم رفتم
نامجون به جین گفت : به سوگل اعتمادی نیست یکی باید حواسش بهش باشه
جین: کی رو بزاریم
جیمین : یکی رو بزارین دیگه
جین : شوگا و جی هوپ خوبه؟
جیمین : اوکی
از اتاق بیرون اومدم با خودم فکر کردم که یکم اذیتشون کنم
سوزن و برداشتم و رفتم بهشون گفتم میخوام خودمو مرعی کنم
اعضا : چیییی
من : میخوام خودمو مرعی کنم
اعضا : نه
من : اره
سوزنو بردم سمت دستم اعضا دویدن تا سوزن رو از دستم بگیرن که همشون افتادن رو من و یک دفعه زنگ در رو زدن
جین که رو من افتاده بود گفت : نه امکان نداره الان و تو همچین وضعیتی بیان
من : دارم له میشم میشه از روم پاشین
اعضا دونه دونه بلند شدن و جین دستمو گرفت و بلندم کرد
جیهوپ رفت در رو باز کرد
تهیونگ : ناهارم بخر
جونگکوک : اگه میشه شامم بخر
من : باشه
رفتم بیرون
بعد یه ساعت برگشتم
تو هر دست یه شیش هفتا ساک داشتم
اعضا : یا خدا چه خبره
جیهوپ در گوش جین گفت : اگه این مارو ورشکست نکنه شانس آوردیم
نامجون: حالا چی خریدی
من : این ساک ناهارمونه، این ساک لباس های منه، این ساک لباس های نامجون، اون یکی لباس های جین، اون یکی برا شوگا، این یکی برا جیهوپ، این برای جیمین، این برا تهیونگ، اینم برا جونگکوک
اعضا با دهنای باز : ممنون که ورشکست مون کردی
من : خواهش میکنم
وسایلم رو برداشتم به اتاقم رفتم
بعد ظهر نامجون داشت با تلفن حرف میزد وقتی تلفنش قطع شد روبه ما گفت: بدبخت شدیم
ما : چرا
نامجون : فردا قراره مامان بابا هامون بیان اینجا
جین : خب بیان
نامجون : سوگول چی
جیهوپ : اون که نامرعیه
شوگا : راست میگه برا چی نگرانی
تهیونگ : اره مشکلی نیست
جونگکوک : همه میان
نامجون : فقط مامان باباهامون میان
جونگکوک : اهان
فردا صبح
اعضا داشتن بهم سفارش میکردن که خرابکاری نکنم
نامجون : صدات در نمیاد
من : صدامو فقط شما ها میشنوین ( منظورم این بود که فقط جلو شماها حرف میزنم و جلوی کسی ضایعتون نمیکنم)
جین : از جات تکون نمیخوری
من : هیچ کس منو نمیبینه
شوگا : خرابکاری نمیکنی
من : باشه
جیهوپ : ازمون سوال نپرس که مجبور شیم جواب بدیم
جیمین : سوالاتو نگه دار بعد اینکه رفتن بپرس
من : باشه
تهیونگ: عابرومون رو نبر
من : باشه
جونگکوک : نابودمون نکن
من : باشه
به اتاقم رفتم
نامجون به جین گفت : به سوگل اعتمادی نیست یکی باید حواسش بهش باشه
جین: کی رو بزاریم
جیمین : یکی رو بزارین دیگه
جین : شوگا و جی هوپ خوبه؟
جیمین : اوکی
از اتاق بیرون اومدم با خودم فکر کردم که یکم اذیتشون کنم
سوزن و برداشتم و رفتم بهشون گفتم میخوام خودمو مرعی کنم
اعضا : چیییی
من : میخوام خودمو مرعی کنم
اعضا : نه
من : اره
سوزنو بردم سمت دستم اعضا دویدن تا سوزن رو از دستم بگیرن که همشون افتادن رو من و یک دفعه زنگ در رو زدن
جین که رو من افتاده بود گفت : نه امکان نداره الان و تو همچین وضعیتی بیان
من : دارم له میشم میشه از روم پاشین
اعضا دونه دونه بلند شدن و جین دستمو گرفت و بلندم کرد
جیهوپ رفت در رو باز کرد
۴۸.۲k
۲۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.