P1 ارباب من
P1 ارباب من
هوووف کمرم.شکست رسما امروز باید دنبال کار باشم
یوری وسایلشو جمع کرد و به سمت کافه تراول میکر رفت تا چیزی بخوره و بعد 3 مین کارش تموم شد و راه افتاد تا کاری پیدا کنه ...
خب بیا بریم شانسمونو امتحان کنیم
~:سلام خانم..
":سلام بفرمایید
~:ببخشید به نیرو برای استخدام نیاز ندارید؟
":...نه ما به اندازه کافی نیرو داریم
~:باشه ممنون
به چند تا کافه و فروشگاه سر زده بود ولی به نیرو احتیاجی نداشتن اونقدر دنبال کار بود که ساعت از دستش در رفته بود ساعت 10 شب بود...
میخواست دنبال جایی باشه تا یه اتاق کرایه کنه که همون موقع
'':یوری تویی؟
~:سلام هانا خودتیییی؟
'':معلومه که خودمم چقدره ندیدمت(بغل)
~:منم همینطور دلم واست تنگ شده کی اومدی سیول؟
'':فک کنم 5 ماهی بشه(هانا از بچگی دوست یوری بوده و با هم خیلی صمیمی بودن که وقتی یوری مهاجرت میکنه یکی دوسال بعدش هانا هم میاد کره)
~:خیلی خوشحالم دیدمت
'':منم.نظرت چیه امشبو بعد دو سال مهمونم باشی؟
~:خوبه...کلی دلم واسه اونموقع تنگ شده
'':بیا بریم یکم نودل و آبجو بخریم و بریم خونه..~:باشه
به سمت خونه ی هانا راه افتادن
~:خب هانا خوبی؟سیول چیکار میکنی؟
'':مرسی..رشتم که هنره اینجا برای دانشگاه اومدم
~:منم هنرو دوست دارم..نمیدونی چقدر دوست داشتم یبینمت
"':منم..... خب رسیدیم بیا بریم تو و اون دوسالی که پیش هم نبودیمو جبران کنیم
هوووف کمرم.شکست رسما امروز باید دنبال کار باشم
یوری وسایلشو جمع کرد و به سمت کافه تراول میکر رفت تا چیزی بخوره و بعد 3 مین کارش تموم شد و راه افتاد تا کاری پیدا کنه ...
خب بیا بریم شانسمونو امتحان کنیم
~:سلام خانم..
":سلام بفرمایید
~:ببخشید به نیرو برای استخدام نیاز ندارید؟
":...نه ما به اندازه کافی نیرو داریم
~:باشه ممنون
به چند تا کافه و فروشگاه سر زده بود ولی به نیرو احتیاجی نداشتن اونقدر دنبال کار بود که ساعت از دستش در رفته بود ساعت 10 شب بود...
میخواست دنبال جایی باشه تا یه اتاق کرایه کنه که همون موقع
'':یوری تویی؟
~:سلام هانا خودتیییی؟
'':معلومه که خودمم چقدره ندیدمت(بغل)
~:منم همینطور دلم واست تنگ شده کی اومدی سیول؟
'':فک کنم 5 ماهی بشه(هانا از بچگی دوست یوری بوده و با هم خیلی صمیمی بودن که وقتی یوری مهاجرت میکنه یکی دوسال بعدش هانا هم میاد کره)
~:خیلی خوشحالم دیدمت
'':منم.نظرت چیه امشبو بعد دو سال مهمونم باشی؟
~:خوبه...کلی دلم واسه اونموقع تنگ شده
'':بیا بریم یکم نودل و آبجو بخریم و بریم خونه..~:باشه
به سمت خونه ی هانا راه افتادن
~:خب هانا خوبی؟سیول چیکار میکنی؟
'':مرسی..رشتم که هنره اینجا برای دانشگاه اومدم
~:منم هنرو دوست دارم..نمیدونی چقدر دوست داشتم یبینمت
"':منم..... خب رسیدیم بیا بریم تو و اون دوسالی که پیش هم نبودیمو جبران کنیم
۵.۲k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.