مخاطبخاص

#مخاطب_خاص
یه دفه از چه فصلی سبز شدی
که تو احساس من قدم بزنی

یه خیابون شدم که گهگاهی
یه کمی واسه من قدم بزنی

یه خیابون شدم که خستگیام
کز کنم توی موج دامن تو

اگه دستم نمیرسه به خودت
مست شَم از عبور کردنِ تو

اونقَدَر راه رفتنی روی تنم
که به راه رفتنت دچار شدم

یه خیابونِ خلوتِ عاشق
فکر کردم که لاله زار شدم

سنگفرشام حریص بارونن
مث ابر بهار درکم کن

باشه روزی یه بار رد شو ازم
باشه روزی یه بار ترکم کن

مث پس کوچه های پاییزم
ریه هام خِش خِشَن، پر از بَرگَن

#رستاک_حلاج #جوونمرگ #خیابون #پاییز #بارون
دیدگاه ها (۱)

#ابیات_ناب #دوبیتیبرداشت سپیده‌دم حجاب از طرفیبگرفت نگار من ...

#شعر_نابآری ، نگاه کنروز جهان ، شبی است که در ظلمتش هنوزاین ...

#مخاطب_خاص شبیه همین ماهی توی تنگکه با فکر دریا نفس میکشهتو ...

از این آشفته تر کن ای صبا آن زلف مشکین راکه فیض بوی خوش بسیا...

_ به جای ا/ت میگم یوناعلامت هیون& علامت یونا _شروع :یونا یه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط