اگر این مانهوا رو میخواد داخل کامنت هابهم بگید
-----سونگ هو، یه سرباز سابق تو دههی ۲۰ سالگیش، پدر یه بچهی یه سالهست که از دوست دختر سابقشه.
اون هیچی جز یه خونه تو دست و بالش نداره و امیدواره بتونه تو روستای نولدونگمه یه شرایط بهتر برای خودش و دخترش فراهم کنه…
رئیس روستا با وجود سن کمی که داره یه شارلاتان به تمام معناست! اما این ربطی به سونگ هو نداره، مگه نه؟ اما درست همون روزی که داره نقل مکان میکنه با یه مرد خوشتیپ درگیر میشه و اون سونگ هو رو به دزدی از فروشگاهش متهم میکنه. این پسر جدید حسابی اعصابش رو بهم میریزه اما به نظر میرسه که اطلاعات زیادی راجع به روستا داره!
سونگ هویی که همیشه تنها بوده، این بار میتونه فرد جدیدی رو به عنوان همراهِ روزهای آفتابی پیش روش بپذیره؟
------
#Our_sunny_days(روز های افتابی ما)
Chapter:24
اون هیچی جز یه خونه تو دست و بالش نداره و امیدواره بتونه تو روستای نولدونگمه یه شرایط بهتر برای خودش و دخترش فراهم کنه…
رئیس روستا با وجود سن کمی که داره یه شارلاتان به تمام معناست! اما این ربطی به سونگ هو نداره، مگه نه؟ اما درست همون روزی که داره نقل مکان میکنه با یه مرد خوشتیپ درگیر میشه و اون سونگ هو رو به دزدی از فروشگاهش متهم میکنه. این پسر جدید حسابی اعصابش رو بهم میریزه اما به نظر میرسه که اطلاعات زیادی راجع به روستا داره!
سونگ هویی که همیشه تنها بوده، این بار میتونه فرد جدیدی رو به عنوان همراهِ روزهای آفتابی پیش روش بپذیره؟
------
#Our_sunny_days(روز های افتابی ما)
Chapter:24
۱.۸k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.