فیک عشق ابدی

تصمیم گرفتم مهمونی بزرگی ترتیب بدم بخاطر اینکه خیلی وقته دور هم جمع نشده بودیم

با جیمین رفتیم خونه ما

شوگا: سلام خواهر جان چطور مطوری

جانهو: خوبم داداش جون میدونی تو مهمونی یکی برای خودت پیدا کن بری سر خونه زندگیت مامان بدبخت خسته شد لعنتیی ۳۰ سالته دیگههه

شوگا: واه واه به تو چههه نکنه چون تو شوهر داری همه ما باید ازدواج کنیم ـ

جیمین: هوشششششششههههه برادر زن حواست باشه به عشق من چی میگی

شوگا: خیلی خیلی خوب تمام

مامان: بسه دیگه دعوا نکنید

مهمونی

سوجونگ: سلام جانهو چطوری عزیزم

جانهو: سلام چطوریی زیبام خوش اومدی

ویو شوگا

داشتم راه میرفتم که به یکی برخورد کردم خواست داد بزنم که وقتی دیدمش دهنم بسته شد

-ب ب ببخشید حواسم نبود

شوگا: نه اشکالی نداره حواست جمع کن برای خودتم بد میشه

-جان

شوگا: هیچی هیچی

جیمین: هوییی به چی میخندی

شوگا: هیچی

جیمین: داشتی به خواهر من نگاه میکردی

شوگا: پس خواهر توعه اها

جیمین: ببین نگا کنی...

شوگا: نگا کنم چی میشه هان شما با خواهر بنده رابطه داشتی بعد نامزد کردی من چی گفتممم

جیمین: شوگا من دیوانه وار عاشق جانهو بودم تو تو نگاه اول نمیتونی بگی این تمام اگر دوسش داری باید عشقتو ثابت کنی بعدش

مهمونی تموم شد مهمونا رفتن

جیمین: جانهو خستم

جانهو: خوب برو استراحت کن منم میام

جیمین: نه

جانهو: خوب چیه

که جیمین منو بغل کرد انداخت روی تخت

شروع کرد به بوسیدن من

جیمین ازم فاصله گرفت

جیمین: پیشرفت کردی

جانهو: آموزش شما خوب بوده استاد

که دوباره به بوسیدن ادامه داد

که من...
دیدگاه ها (۵)

فیک عشق ابدی

فیک شاهزاده من

فیک شاهزاده من

فیک شاهزاده من

فیک عشق ابدی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط