توی خیابون بودیم ، بابام یه مشکلی براش پیش اومده بود رفتی
_ توی خیابون بودیم ، بابام یه مشکلی براش پیش اومده بود رفتیم تعمیرگاه وسط خیابون ، هر مردی رد میشد منو میدید بعد دید زدنش میرفت تازه یه دور میزدن بعد وبارها بر میگشتن 😐💔
من اونور خیابون بودم بابامم اونور احساس امنیت نداشتم یه مردم بهم نزدیک شد یه زنه اومد گفت بیا کارت دارم رفتم گفت مامان بابات کجان اینجا اصن امن نیست ،، گفتم بابام اونور خیابونه و رفتم پیش بابام یه وضعی اصن 😕💔
من اونور خیابون بودم بابامم اونور احساس امنیت نداشتم یه مردم بهم نزدیک شد یه زنه اومد گفت بیا کارت دارم رفتم گفت مامان بابات کجان اینجا اصن امن نیست ،، گفتم بابام اونور خیابونه و رفتم پیش بابام یه وضعی اصن 😕💔
۲.۵k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.