تقویم شرمسار هزاران نیامدن
تقویم شرمسار هزاران نیامدن
یکبار آمدن و پس از آن نیامدن
این قصه مال توست، بیا مهربانترین!
کاری بکن، چقدر به میدان نیامدن؟
این خانه پر از گل پژمرده هم هنوز
عادت نکرده است به مهمان نیامدن
باران بدون آمدنش نیست بی گمان
مرگ است در تصور باران، نیامدن
اما تو با نیامدنت نیز حاضری
کم نیست از تو چیزی از این سان نیامدن
اشیاء خانه جمله تاریکِ رفتناند:
آیینه، عکس،پنجره، گلدان، نیامدن...
یکبار آمدن و پس از آن نیامدن
این قصه مال توست، بیا مهربانترین!
کاری بکن، چقدر به میدان نیامدن؟
این خانه پر از گل پژمرده هم هنوز
عادت نکرده است به مهمان نیامدن
باران بدون آمدنش نیست بی گمان
مرگ است در تصور باران، نیامدن
اما تو با نیامدنت نیز حاضری
کم نیست از تو چیزی از این سان نیامدن
اشیاء خانه جمله تاریکِ رفتناند:
آیینه، عکس،پنجره، گلدان، نیامدن...
۶۹۵
۲۳ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.