گل وحشی من
گل وحشی من
پارت ۶
ویو ات
خیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتاق امد بیرون
تهیونگ: به....کار تون برسین ( سرد)
ویو ات
واقعا باورم نمیشه انگار نه انگار که من اینجا دارم از درد میمیرم ، هه منو باش فکر می کردم دوسم داره یهو هیچی نفهمیدم و سیاهی....
ویو تهیونگ
وقتی دیدم افتاد زمین نگرانش شودم و رفتم بغلش کردم و گذاشتمش اتاق خودم و زنگ زدم دکتر بیاد خدمتکارا تعجب کردن بودن
تهیونگ: برین به کار....تون برسین ( داد)
ویو راوی:
همه خدمتکارا با داد تهیونگ رفتن سرِ کارشون و دکتر امد و ات رو چک کرد
تهیونگ: حالش چطوره ؟!
دکتر: چیزه....خاصی نیست فقط ایشون.... خیلی ضعیفن و باید مراقبشون باشید چون ممکنه اتفاقای خوبی نمیوفته
تهیونگ: باشه...مرسی ( سرد)
دکتر: خواهش میکنم ☺️
ویو راوی
دکتر رفت و ات کم کم به هوش امد و دید تهیونگ نیست و خواست بلند شه که اجوما نزاشت
ات: اجوما....داری چیکار میکنی ؟
اجوما: عزیزم.... ارباب گفت که بلند نشی
ات: ول کن....بابا اجوما....من دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم
اجوما: اما
ات: مسولیتش با خودم
چند ساعت بعد
ویو ات
داشتم همین جوری کار میکردم که......
پارت ۶
ویو ات
خیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتاق امد بیرون
تهیونگ: به....کار تون برسین ( سرد)
ویو ات
واقعا باورم نمیشه انگار نه انگار که من اینجا دارم از درد میمیرم ، هه منو باش فکر می کردم دوسم داره یهو هیچی نفهمیدم و سیاهی....
ویو تهیونگ
وقتی دیدم افتاد زمین نگرانش شودم و رفتم بغلش کردم و گذاشتمش اتاق خودم و زنگ زدم دکتر بیاد خدمتکارا تعجب کردن بودن
تهیونگ: برین به کار....تون برسین ( داد)
ویو راوی:
همه خدمتکارا با داد تهیونگ رفتن سرِ کارشون و دکتر امد و ات رو چک کرد
تهیونگ: حالش چطوره ؟!
دکتر: چیزه....خاصی نیست فقط ایشون.... خیلی ضعیفن و باید مراقبشون باشید چون ممکنه اتفاقای خوبی نمیوفته
تهیونگ: باشه...مرسی ( سرد)
دکتر: خواهش میکنم ☺️
ویو راوی
دکتر رفت و ات کم کم به هوش امد و دید تهیونگ نیست و خواست بلند شه که اجوما نزاشت
ات: اجوما....داری چیکار میکنی ؟
اجوما: عزیزم.... ارباب گفت که بلند نشی
ات: ول کن....بابا اجوما....من دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم
اجوما: اما
ات: مسولیتش با خودم
چند ساعت بعد
ویو ات
داشتم همین جوری کار میکردم که......
- ۴۵۷
- ۱۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط