بیپروا بودم

بی‌پروا بودم
دریچه‌ام را به سنگ گشودم
مغاک جنبش را زیستم .... !
هشیاری‌ام "شب" را نشکافت
روشنی‌ام روشن نکرد !
من ترا زیستم شبتاب دوردست... !!

#سهراب_سپهری
#مدل_لباس
#مد
دیدگاه ها (۱)

من سردم و سردم ، تو شرر باش و بسوزانمن دردم و دردم ، تو دوا ...

هر سو مرز هر سو نامرشته کن از بی‌شکلی گذران از مروارید زمان ...

اعجاز همیشه در سادگی استبرای رسیدن به حقیقت مطلق برای انجام ...

درها به طنین‌های تو وا کردمهر تکه نگاهم را جایی افکندمپر کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط