اچندشاتی جین
اچندشاتی جین
𝑃𝑎𝑟𝑡 𝒕𝒐𝒘
ویو ا.ت
درطول مسیر ، ساکت از پشت پنحره به بیروندخیره شده بودم .
خیلی ازش میترسیدم . هرچی باشه.. اون مافیا بود ، و حتما خیلی خشنه...
یعنی میخواد چه بلایی سرم بیاره..؟
واقعا میترسم ، وقتی ماشین ایستاد ، از پشت پنجره عمارت خیلی بزرگ و لوکسی رو رو به روم دیدم...
هنوز شگفت زده بودم از دیدن همچین عمارت بزرگی که یهو ، جین با لحن خیلی سردی گفت: « پیاده شو »
بدون هیچ حرفی ، آروم از ماشین پیاده شدم.. یعنی انقدر عصبی شده بود سر یه بطری آب...؟
خب...فقط یت کت هست دیگه ، مگه چیه..؟
ولی واقعا آدم ترسناکیه..
توی همین فکرا بودم که دوباره با همون لحن سردش گفت: « دنبالم بیا »
آروم و با قدم های سنگین و ترسیده ای پشت سرش رفتم..
به محض اینکه وارد شدیم ، یه عمارت بزرگ با تم مشکی و طلایی جلوی چشمهام بود...
عمارتش اونقدری بزرگ بود که توی همون عمارتی که از بیرون ، به ظاهر یه طبقس ، سه طبقه بود...
و کلی خدمتکار داشتن کار میکردن که با وارد شدن جین..
همه توجهشون به من جلب شد.. سکوت ترسناکی عمارت رو گرفته بود و همه به من خیره شده بودن .
سرمو با خجالت پایین انداختم که جین یهو بلند گفت: « به چی خیره شدین؟ برگردین سر کارِتون.. »
با این حرفش همه برگشتن سر کارشون...
بعدش خودشم رفت سمت طبقه ی بالا و منم پشت سرش رفتم..
از پشت خیلی جذاب بود..قدش بلند بود و خودشم خیلی هیکلی بود..
داشتم پشت سرش راه میرفتم که یهو جلوی در یه اتاق وایساد..
در اتاق رو باز کرد و گفت اینجا اتاقته..
همینجا بمون...
آروم رفتم جلوی در اتاق و یه نگاهی بهش کردم...
چقدر بزرگ و قشنگ بود...
دوتا پنجره ی بزرگ هم داشت که که اتاق رو کاملا روشن کرده بود...
سرجام موندم و جین رفت و از بالای پله بلند گفت:« آجوما.. »
زن مسنی از پایین پله ها گفت: « بله ارباب.. »
(علامت جین ـــ
علامت ا.ت +
علامت آجوما × )
ـــ بیاید و قوانین رو برای خدمتکار جدید توضیح بدید..
×چشم..
با ابن حرفش بغضم گرفتم..
دیگه طاقت نیاوردم...با صدایی پر از بغض، بلند گفتم: « ولم کن چی از جونم میخوای مگه چیکارت کردم؟ فقط بخاطر یه بطری آب؟ »
ـــ ساکت شو..
+ اگه نشم؟
جین با عصبانیت اومد سمت دختر..
مچ دستشو محکم گرفت و اونو چسبوند به دیوار و با صدایی پر از تهدید گفت: « اگه ساکت نشی...اونوقت خودم زبونتو از حُلقومت میکشم بیرون.. »
ا.ت از این همه جدیت و عصبانیت جین ترسید و حرفی نزد..
(ادامه دارد)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امیدوارم این پارت رو هم دوست داشته باشید💎
لطفا حمایت کنید🩵
𝑃𝑎𝑟𝑡 𝒕𝒐𝒘
ویو ا.ت
درطول مسیر ، ساکت از پشت پنحره به بیروندخیره شده بودم .
خیلی ازش میترسیدم . هرچی باشه.. اون مافیا بود ، و حتما خیلی خشنه...
یعنی میخواد چه بلایی سرم بیاره..؟
واقعا میترسم ، وقتی ماشین ایستاد ، از پشت پنجره عمارت خیلی بزرگ و لوکسی رو رو به روم دیدم...
هنوز شگفت زده بودم از دیدن همچین عمارت بزرگی که یهو ، جین با لحن خیلی سردی گفت: « پیاده شو »
بدون هیچ حرفی ، آروم از ماشین پیاده شدم.. یعنی انقدر عصبی شده بود سر یه بطری آب...؟
خب...فقط یت کت هست دیگه ، مگه چیه..؟
ولی واقعا آدم ترسناکیه..
توی همین فکرا بودم که دوباره با همون لحن سردش گفت: « دنبالم بیا »
آروم و با قدم های سنگین و ترسیده ای پشت سرش رفتم..
به محض اینکه وارد شدیم ، یه عمارت بزرگ با تم مشکی و طلایی جلوی چشمهام بود...
عمارتش اونقدری بزرگ بود که توی همون عمارتی که از بیرون ، به ظاهر یه طبقس ، سه طبقه بود...
و کلی خدمتکار داشتن کار میکردن که با وارد شدن جین..
همه توجهشون به من جلب شد.. سکوت ترسناکی عمارت رو گرفته بود و همه به من خیره شده بودن .
سرمو با خجالت پایین انداختم که جین یهو بلند گفت: « به چی خیره شدین؟ برگردین سر کارِتون.. »
با این حرفش همه برگشتن سر کارشون...
بعدش خودشم رفت سمت طبقه ی بالا و منم پشت سرش رفتم..
از پشت خیلی جذاب بود..قدش بلند بود و خودشم خیلی هیکلی بود..
داشتم پشت سرش راه میرفتم که یهو جلوی در یه اتاق وایساد..
در اتاق رو باز کرد و گفت اینجا اتاقته..
همینجا بمون...
آروم رفتم جلوی در اتاق و یه نگاهی بهش کردم...
چقدر بزرگ و قشنگ بود...
دوتا پنجره ی بزرگ هم داشت که که اتاق رو کاملا روشن کرده بود...
سرجام موندم و جین رفت و از بالای پله بلند گفت:« آجوما.. »
زن مسنی از پایین پله ها گفت: « بله ارباب.. »
(علامت جین ـــ
علامت ا.ت +
علامت آجوما × )
ـــ بیاید و قوانین رو برای خدمتکار جدید توضیح بدید..
×چشم..
با ابن حرفش بغضم گرفتم..
دیگه طاقت نیاوردم...با صدایی پر از بغض، بلند گفتم: « ولم کن چی از جونم میخوای مگه چیکارت کردم؟ فقط بخاطر یه بطری آب؟ »
ـــ ساکت شو..
+ اگه نشم؟
جین با عصبانیت اومد سمت دختر..
مچ دستشو محکم گرفت و اونو چسبوند به دیوار و با صدایی پر از تهدید گفت: « اگه ساکت نشی...اونوقت خودم زبونتو از حُلقومت میکشم بیرون.. »
ا.ت از این همه جدیت و عصبانیت جین ترسید و حرفی نزد..
(ادامه دارد)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امیدوارم این پارت رو هم دوست داشته باشید💎
لطفا حمایت کنید🩵
- ۷۷
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط