چه غریبانه نشستم سر راهت که بیایی

چه غریبانه نشستم سر راهت که بیایی
چه غریبانه غریبانه نوشتم که کجایی؟

چه صمیمانه نوشتم که تویی ذوق زبانم
و تو انگار نه انگار که هم صحبت مایی

چه یتیمانه نشستم و نوشتم مرو یار
وتو رفتی و من و برزخ این فصل جدایی

پشت پای تو همه باورو ایمان دلم ریخت..
وقسم میخورم این صحبت خود را به خدایی

به خدایی که میان من و تو فاصله انداخت!
چه خدایی که فقط باب دلش هست جدایی؟

شاعران غربت غم بار مرا شعر کنید..
بنویسید ازاین زندگی تلخ ازاین تنهایی...
دیدگاه ها (۵)

برای تقویم ها هفت سال برای روزگاریک یاد و برای ما یک عمر؛از ...

کاش......حتی ، یک بار....لابه لای غم دلتنگی,من...." تو " گذر...

آقای ناظری کیفتون آماده شدامیدوارم خوشت بیاد عامو

اندکی دلگیرم و فکرِ جدایی می کنممیلِ پرواز از قفس ؛ قصدِ رها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط