یک زن به پسرش که قاتل بود زور میگفت و اورا اذیت میکرد ام

یک زن به پسرش که قاتل بود زور می‌گفت و اورا اذیت میکرد اما مادرش نمی‌دانست که پسرش یک قاتل سریالیست کریسمس رسید پسر باید به سر بازی می‌رفت اون هم برای 2 سال پسر۲۳ سالش بود برای این که مادرش بدون پسرش ناراحت نباشد یک پسر را به جای خودش میآورد به نام علی پسر به سربازی رفت
شب شده بود که یک دفعه در خانه را زدند مادر در را باز کرد یک کتاب بود مادر کناب را برداشت و روی کابینت گذاشت و ذره ای به کتاب چشم انداخت
فردا صبح کتاب را باز کرد و دید که نوشته است همان بلایی که سر من آوردی سرت میآید یه ورد نوشته شده بود که مادر خندید و گفت،: مسخره
علی گفت ولش کن شب ورد را بخوان
شب که شد مادر کنجکاو شد که ورد را بخواند
نوشته بود آآآآآآآآ
تا مادر دهان خود را باز کرد کسی از پشت یک دستمال سمی روی دهان آن گذاشت مادر از هال رفت وقتی که روی زمین افتاد چهره ی علی را دید علی آن را با چاقو به قسمت های مساوی تقسیم کرد وقتی که نصف میکرد صدای قاچ قاچ قاچ میومد درخت کریسمس را با اعضای بدن او تزععین کرد و و علی به یک نفر زنگ زد و گفت عملیات به خوبی انجام شد
پسر مادر جواب داد خوبه
پاااااا یاااااااا ننننننن
،،💀🔥
دیدگاه ها (۰)

( گناهکار )۱۳۷ part یون بیول که دیگه اشک هاش روی صورتش جاری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط