مرا یک شب رها کردی و گفتی بر نمیگردم

مرا یک #شب رها کردی و گفتی بر نمیگردم
تو خوبی.. من ولی دنبالِ حس تازه میگردم!

سفر کردی و من در کوچه های شهرِ #دلتنگی
شدم رسواترین عابر، پریشان حال و شبگردم

تمامِ خاطراتم را به یادت زیر و رو کردم
درونِ #خواب و #رویا هم تو را پیدا نمیکردم

مرورِ لحظه های گرم و سوزانِ کنار هم
زده آتش به روی گریه‌های ساکت‌و سردم

اگردر باور و آیینِ تو رسمِ #وفا این است
پشیمانم از ایمانم، بتِ غم را خدا کردم

شکستم عهد‌و‌پیمانی که بر قرآن قسم‌خوردم
دگر کافر شدم بر عشق ،دگر نامردِ نامردم

گناهم عاشقی بوده، بسوز ای دل بساز ای دل
اگر آواره‌ام تنها ، خودم باعث بر این دردم
دیدگاه ها (۱)

💎هنوز تحمل داریم یا فشار کافیه؟در ایام قدیم وقتی با الاغ بار...

حجت الاسلام  محقق نیا عضو هیئت مدیره بانک سپه: حساب ۹۵ درصد ...

#شریکی رو انتخاب کنید که برای خودتون مناسبه...نه برای خانواد...

#همسرداریيک زن هرچقدر ظاهر جذابی داشته باشد؛اگر عصبی،بهانه‌گ...

#رویای #جوانی #پارت-۶خیلی عصابم خورد شد . یونگی اومد و گفت :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط