صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت

صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست می دارم
ولی افسوس و صد افسوس
ز ابر تیره برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وامانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند...
دیدگاه ها (۵)

نه کسیمنتظر است،نه کسی چشم به راه…نه خیال گذر از کوچه ی ما د...

تو از رنج‌های من برایِ فراموش کردنت چیزی نمی‌دانی......هیچ ک...

پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط