باز امشب کوچه را آیینه بندان می کنم

‍ باز امشب کوچه را آیینه بندان می کنم
جمع عشاق محل در خانه مهمان می کنم

چون بیایی پا گذاری روی قلب عاشقم
این دل دیوانه را پای تو قربان می کنم

از سر شور و شعف ، یا کوری چشم رقیب
گیسوانم را به روی شانه افشان می کنم

دستهایم می شود چون حلقه ای بر گردنت
بوسه ای بر آن لب شیرین تر از جان می کنم

چشم می بندم به روی دیده ی نامحرمان
چهره ی خود از همه کس جز تو پنهان می کنم

تا در آغوشت بگیری لحظه ای یک شب مرا
بهر عاشق کردنت عشوه فراوان می کنم

دوستت دارم عزیزم ، عاشقت هستم ، بمان
در شبی این عشق را چون مه نمایان می کنم...
دیدگاه ها (۱)

بگذار من هم بگذرم از آسمان چشم توشاید ببینم باز هم رنگین کما...

ﺧﺪﺍﯾـــــــــــــﺎ ...!ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﺪﺍﯼ ِ ﺑﺰﺭﮔـــ...

گفت عاشق میشوم,رفت و حقایق را شکست.مست مستم بود اما باز,جامم...

ارﺯﻭﯾﻢﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ . . .ﺍﻣﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﯼ ﭘﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺭﻭ ﺍﺭﺯﻭﯼ ﺗ...

باید بدهکاریم بهت رو صاف می کردم و مثل یک ژاپنی وظیفه شناس د...

عشق ، اشتباه قشنگی بود ..نسیم خنکی میوزید و موهات رو به حرکت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط