شب هایم را نمیدانم چگونه توصیف کنم

شب هایم را نمیدانم چگونه توصیف کنم،
اما میدانی جانم ،
ساعت ها که به نبودنت فکر میکنم عجیب دلم میگیرد😔
کمی هم زانوهایم را جای آغوش نداشته ات بغل میکنم و چشمانم را که میبندم همه چیز تاریک تر از تاریکیِ شب میشود...
آنگاه بغضی میان تاریکی گلویم را چنگ میزند😢
و درد عمیق تر در من نفس میکشد..

میدانی؟شب هایم بدون تو صبح نمیشود.
دیدگاه ها (۴)

زمان به خاطر هیچ کس ...منتظر نمی ماند!پس فراموش نکنیددیروز ب...

سه شنبه تون عالیان شااللهبه یمن این روز سه شنبهاز آسمان و زم...

اتفاق ها ساده می‌ افتند!مثل شکستن گلدان...مثل گفتن خداحافظی....

فقط یک ماهی مرده با جریان آب میره-

صحنه پارت دهم

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط