دیانا و گفت
دیانا: و گفت
مهناز: دیاناااا😭😭😭😭😭😭
دیانا: چیشده مامان؟
چرا داری گریه میکنی؟ بگو دیگههههه
مهناز: پد.... رت پدرت رفته تو کما😭😭
دیانا: چ.... چی؟ نههههههه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ارسلان: چیشده دیانا بگو چیشده
دیانا: بابام.....بابام رفته تو کما ارسلاننننننن😭😭😭
چیکار کنم؟
میکشمش
من شایانو میکشمممممممم
ارسلان: با هم میکشیمش من تو نیکا و امیر
دیانا: مرسی که هستی و..... لی با..... با.... م
ارسلان: آرامش خودتو حفظ کن فقط دعا کن
دیانا: باشه باشه
خدایا خودت کمک کن بابام بهم
قول داده همیشه پیشم بمونه تروخدا مگه همه نمیگن خدا بنده هاشو دوس داره اگه منو دوس داری بابام رو خوب کن
ارسلان: خدایا خودت یارش باش
اردیا: الهی آمین
دیانا: ارسلان میشه منو ببری پیش نیکا؟
ارسلان: اره حتما بپوش بریم
دیانا: باش
ارسلان: رفتم پایین تا دیانا اماده شه.....
#اردیا
#اکیپ_سلاطین
#رمان
مهناز: دیاناااا😭😭😭😭😭😭
دیانا: چیشده مامان؟
چرا داری گریه میکنی؟ بگو دیگههههه
مهناز: پد.... رت پدرت رفته تو کما😭😭
دیانا: چ.... چی؟ نههههههه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ارسلان: چیشده دیانا بگو چیشده
دیانا: بابام.....بابام رفته تو کما ارسلاننننننن😭😭😭
چیکار کنم؟
میکشمش
من شایانو میکشمممممممم
ارسلان: با هم میکشیمش من تو نیکا و امیر
دیانا: مرسی که هستی و..... لی با..... با.... م
ارسلان: آرامش خودتو حفظ کن فقط دعا کن
دیانا: باشه باشه
خدایا خودت کمک کن بابام بهم
قول داده همیشه پیشم بمونه تروخدا مگه همه نمیگن خدا بنده هاشو دوس داره اگه منو دوس داری بابام رو خوب کن
ارسلان: خدایا خودت یارش باش
اردیا: الهی آمین
دیانا: ارسلان میشه منو ببری پیش نیکا؟
ارسلان: اره حتما بپوش بریم
دیانا: باش
ارسلان: رفتم پایین تا دیانا اماده شه.....
#اردیا
#اکیپ_سلاطین
#رمان
- ۵.۷k
- ۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط