ماهی کوچک دچار آبی بی کران بود

ماهی کوچک دچار آبی بی کران بود.

آرزویش همه این بود که روزی به دریا برسد. و هزار و یک گره آن را باز کند

و چه سخت است وقتی که ماهی کوچک عاشق شود. عاشق دریای بزرگ.

ماهی همیشه و همه جا دنبال دریا می گشت، اما پیدایش نمی کرد
دیدگاه ها (۱)

ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺧﻼﺻﻪ ﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ... ﭘُﺮﻡ ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﭘُﺮﻡ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﭘ...

♥دیگــــــــــر ♥منتظر کسی نیستمهرکه آمدستاره از رویاهایم دز...

گاهی دلم می خواهد ساکت باشمهمه دنیا از حرکت بایستدسکوت محضو ...

هیچ کدام از انهایی که همسرت را با انها مقایسه می کنی ، هنوز...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط