استاد تاریخ فا*کی ( part 14 )


‌📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚

‌📚🖤 پارت 14 🖤📚

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌🎻 ادامه 🎻 :

‌ ‌ ‌ ‌{ 🧡هنوز از زبان لوکاست 🧡 } :

دلم ویلی ویلی شد.
منم بهش حس داشتم ، درسته از ا.ت خوشم میاد اما لیا نظرمو بیشتر جلب میکرد ، من فکر میکردم لیا فقط منو به چشم یک دوست میبینه پس بهش چیزی نگفتم.

روی تخت نشستم سه تا دکمه‌ی بالای لباسمو باز کردم و دستی لای موهام کشیدم.

به لیاییکه منتظر حرفی از طرفم بود نگاه کردم
لوکا : لیا منم بهت حس داشتم و دارم اما فکر میکردم منو به چشم یه دوست میبینی.

لیا اومد نشست روی پاهام
#منم همین فکرو میکردم
#لوکا من دوست دارم
لوکا : م.. منم همینطور

لیا لباشو گذاشت روی لبام ، منم خیلی گرمم شده بود محکم مک میزدم لباشو
بعد چند مین از هم جدا شدیم ، دیدم لیا روی پاهام بالا و پایین میره
له حدی تحریک شده بودم که هر لحظه ممکن بود شلوارم جر بخوره.
پاشدم و لیا رو پرت کردم روی تخت و روش خیمه زدم
لوکا : امشب همراهیم میکنی.
که یهو دستشو روی لبام گذاشت
#هیششش منتظرم برام درش بیاری ددی.
و
( 📚🖤💦🔞اسمات🔞💦🖤📚 )

که دیگه توی عملیات ا.ت به لیا زنگ زدو همین 🙂

... ادامه دارد
حمایت فراموش نشه🥺👋🏻



" کیوی خشن 🥝🔪
دیدگاه ها (۲۱)

بگین زود ببینم گلب‌های من😃👸🏻"کیوی خشن 🥝🔪

کام بزارین وایبتونو با استیکر بگم!

استاد تاریخ فا*کی ( part 13 )

نکات تصویری فیک استاد تاریخ فا*کی :

پارت ۱۶ فیک مرز خون و عشق

پارت ۶ فیک مرز خون و عشق

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط