جیرز پارت ۳
#جانکوک
دیدم یک دختره داره مو های جیمین رو می کشه رفتم که جداش کنم که
#لیسا
دیدم رزی داره موهای جیمین رو می کشه و اون یکی پسره داره می ره طرفش سریع با پا زدم تو شکم پسره
لیسا: اجازه نداری به ذوست من نزدیک شی
بعد از کلی بزن بزن تنها کسی که سالم موند رزی بود چون همش زد البته بگم که هنوز دعوامون تموم نشده
که اقای مدیر مچمون رو گرفت و هر چهارتامون رو به دفتر برد
اقای مدیر: به جای درس خوندن دعوا می کنین واقعا که خانم پارک و خانم مانوبان می توانن برم اما شما دو تا باید ۱۷ صفحه بنویسین من درس می خوان
#رزی
خب من که گفتم من و لیسا تو خوانواده پولدار به دنیا امدیم و مدیر مدرسه و معلم ها نمی تونن به ما گیر بدن چون بابای من رییس جمهور هست و پدر لیسا شهر دار
#جیمین
خیلی عجیب بود اون دخترا ازاد شدن بعد از اینکه تنبی تموم شد از دفتر اومدیم بیرون که دیدیم پسرا منتظرمون هستن
جین: خوب بود نگرفتن شما رو واقعا با بد کسایی در افتادین
جیمین: مگه کی بودن
جانکوک: اره مگه کی بودن
شوگا: واقعا ببین نمی دونه این دو دختر کی بودن رزی که جیمین باهاش درگیر شد دختر رییس جمهور بود و لیسا هم دختر شهر دار
جیمین: واقها؟؟؟؟؟؟؟؟
جانکوک: تو بد دردسری افتادیم
جیمین: موافقم
#رزی
از دانشگاه اومدم بیرون ماشین منتظرم بود رفتم و سوار شدم که یکی بهم زنگ زد
رزی: الو
جنی: سلام دختر
رزی: وای دختر عمو(دختر عموم پدرش یک پولدار هست که تو همه کشور ها یک شرکت مبایل سازی داره)
جنی: یک خبر خوش دارم
رزی: چه خبری
جنی: داریم میایم کره و قراره بیام دانشگاه شما
رزی: هههههههوووووووراااا
جنی: باش خداحافظ من برم که دیرم شد
رزی: بای
دختر عموم خیلی خفنه یه زمان دوست پسر داشت به اسم کای که بد بهم زدن هیچ پسری جرعت نمی کنه باهاش صحبت کنه وقتی بچه بودیم و اون تو کره بود من و لیسا و اون و... یک گروه عالی بود و الان قرار بود بیاد اگر میومد عالییییی می شد رسیدیم دم در خونه
..... ادامه دارد
#رزی#جنی#لیسا#جیسو#بلک_پینک
#جیمین#جانکوک#شوگا#جین
#دانشگاه#مدیر#مدیر_مدرسه
#دختر#پسر#پدر#برادر#عمو#ماشین
#عکس_نوشته #love #تنهایی #دخترونه #عشق #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
دیدم یک دختره داره مو های جیمین رو می کشه رفتم که جداش کنم که
#لیسا
دیدم رزی داره موهای جیمین رو می کشه و اون یکی پسره داره می ره طرفش سریع با پا زدم تو شکم پسره
لیسا: اجازه نداری به ذوست من نزدیک شی
بعد از کلی بزن بزن تنها کسی که سالم موند رزی بود چون همش زد البته بگم که هنوز دعوامون تموم نشده
که اقای مدیر مچمون رو گرفت و هر چهارتامون رو به دفتر برد
اقای مدیر: به جای درس خوندن دعوا می کنین واقعا که خانم پارک و خانم مانوبان می توانن برم اما شما دو تا باید ۱۷ صفحه بنویسین من درس می خوان
#رزی
خب من که گفتم من و لیسا تو خوانواده پولدار به دنیا امدیم و مدیر مدرسه و معلم ها نمی تونن به ما گیر بدن چون بابای من رییس جمهور هست و پدر لیسا شهر دار
#جیمین
خیلی عجیب بود اون دخترا ازاد شدن بعد از اینکه تنبی تموم شد از دفتر اومدیم بیرون که دیدیم پسرا منتظرمون هستن
جین: خوب بود نگرفتن شما رو واقعا با بد کسایی در افتادین
جیمین: مگه کی بودن
جانکوک: اره مگه کی بودن
شوگا: واقعا ببین نمی دونه این دو دختر کی بودن رزی که جیمین باهاش درگیر شد دختر رییس جمهور بود و لیسا هم دختر شهر دار
جیمین: واقها؟؟؟؟؟؟؟؟
جانکوک: تو بد دردسری افتادیم
جیمین: موافقم
#رزی
از دانشگاه اومدم بیرون ماشین منتظرم بود رفتم و سوار شدم که یکی بهم زنگ زد
رزی: الو
جنی: سلام دختر
رزی: وای دختر عمو(دختر عموم پدرش یک پولدار هست که تو همه کشور ها یک شرکت مبایل سازی داره)
جنی: یک خبر خوش دارم
رزی: چه خبری
جنی: داریم میایم کره و قراره بیام دانشگاه شما
رزی: هههههههوووووووراااا
جنی: باش خداحافظ من برم که دیرم شد
رزی: بای
دختر عموم خیلی خفنه یه زمان دوست پسر داشت به اسم کای که بد بهم زدن هیچ پسری جرعت نمی کنه باهاش صحبت کنه وقتی بچه بودیم و اون تو کره بود من و لیسا و اون و... یک گروه عالی بود و الان قرار بود بیاد اگر میومد عالییییی می شد رسیدیم دم در خونه
..... ادامه دارد
#رزی#جنی#لیسا#جیسو#بلک_پینک
#جیمین#جانکوک#شوگا#جین
#دانشگاه#مدیر#مدیر_مدرسه
#دختر#پسر#پدر#برادر#عمو#ماشین
#عکس_نوشته #love #تنهایی #دخترونه #عشق #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۳۷.۹k
۰۹ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.