از درد کهنه ای که مداوا نمیشود

از درد کهنه ای که مداوا نمیشود

یا میشود گلایه کنم یا نمیشود

 

اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیح

لطفت نگو که شامل ماها نمیشود

 

ای من فدای پنجره فولاد چشمهات

از بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟

 

یوسف ترین عزیز !مرا تا خودت بخوان

هرچند این غریبه زلیخا نمیشود

 

امضا:کسی که با همه ی ریزنقشی اش

در بیکران چشم شما جا نمیشود

 

مریم اخوان طاهری
دیدگاه ها (۲۹)

این روزها کمی درد دارم اما خوبم، خیلی!دارم پوست می اندازم، و...

دیدی زخمو از پوستت میکنی چه حالی میده؟اما دردم داره خیلی...ت...

دختر ها با عشق اولشان ساده هستندساده می پوشد، ساده می گیرد.....

در عکس های بعد از تو، من شبیهِ عکس هوایی از یک شهر جنگ زده ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط