after dark pt:2
after dark pt:2
A.t:-
Jk:+
Jimin:#
Lisa:@
5
A.t:
یه جا نشسته بودم هدفونم تو گوشم بود و داشتم اهنگ مرگ تتلو رو گوش میدادم حرفاش ارومم میکرد..درحال نوشتن توی یادداشت هام بودم مثل همیشه دیالوگ مینوشتم یعنی دیالوگ نبود..حرفای دلم بود بعدا هم باید وارد دفترم میکردم تا اینکه یک تیکه از اهنگ نظرم رو جلب کرد میگفت:گاهی باید رفت باید برید باید گذشت باید شکست و باید خطر کرد باید پرید برو بپر ..بِبُر نترس
اون حرفا باعث میشد مغزم خالی بشه..قلبم اروم بشه...بدنم ریلکس بشه:)...حرفاش..اون حرفا زندگی بد و سردم رو توصیف میکرد...زندگی چیز چرتیه...به دنیا میای..واسه کسی که دوستش داری میجنگی...میمیری...همین و همینطور این اتفاق میوفته..
آهنگم تموم شد تا اینکه دیدم لیسا و جیمین (خواهر و برادر ا.ت) بقلم نشستن و به نشونه تاسف نگام میکنن
-هوم #حرمت اومدن به مهمونب رو نداری @آبرومونو بردی -اها اهنگ گوش دادن وقتی حوصلت سر میره ابرو بره!..
@سوکوت #لیسا تا بیشتر بهمون نریده بریم پیش دوستامون @موافقم من که رفتم(دوستای لیسا و جیمین همون اعضا هستن) #منم بای ا.ت -تنهایی راحتترم
Jimin:
همه بودن جز جونگکوک گفت یکم دیر میاد
...
یک ربع گذشته بود تا اینکه جونگکوک اومد رفتم پیشش گفتم
#سلام کوچولو
+های موچی #یااا الان نباید اینطوری صدام کنی +خب توعم منو کوچولو صدا کردی موچی:/ #عاا..حالا ولش برو بشین یه نوشیدنی بزنیم +عام..میشه ایندفعه مست نریم خونه و اصلا هیچی نخوریم چون میدونی دیه جین هیونگ...#عا هیچی ولش مثل اونسری شهید میشیم:/ +بله بله توعم اونسری نامجون رو با مامانت اشتباه گرفتی:/ #وای یادم نیارررر +خنده* #عا میگم اون خواهر کوچیکم هم اومده هااا +خب چیکا کنم #حواست میتونه بهش باشه این دفعه کسی رو نکشه؟:/ +اوکی:/
_____________________________________________________
Finish
نگاه چه ادمین خوبی بودم بازم براتون نوشتم
دیه شرط نمیزارم
اخه میدونید ۶ ماهه به دنیا اومدم نمیتونم صبر کنم:/
اینم پارت ۲ لذت ببرید باییی:)♡
A.t:-
Jk:+
Jimin:#
Lisa:@
5
A.t:
یه جا نشسته بودم هدفونم تو گوشم بود و داشتم اهنگ مرگ تتلو رو گوش میدادم حرفاش ارومم میکرد..درحال نوشتن توی یادداشت هام بودم مثل همیشه دیالوگ مینوشتم یعنی دیالوگ نبود..حرفای دلم بود بعدا هم باید وارد دفترم میکردم تا اینکه یک تیکه از اهنگ نظرم رو جلب کرد میگفت:گاهی باید رفت باید برید باید گذشت باید شکست و باید خطر کرد باید پرید برو بپر ..بِبُر نترس
اون حرفا باعث میشد مغزم خالی بشه..قلبم اروم بشه...بدنم ریلکس بشه:)...حرفاش..اون حرفا زندگی بد و سردم رو توصیف میکرد...زندگی چیز چرتیه...به دنیا میای..واسه کسی که دوستش داری میجنگی...میمیری...همین و همینطور این اتفاق میوفته..
آهنگم تموم شد تا اینکه دیدم لیسا و جیمین (خواهر و برادر ا.ت) بقلم نشستن و به نشونه تاسف نگام میکنن
-هوم #حرمت اومدن به مهمونب رو نداری @آبرومونو بردی -اها اهنگ گوش دادن وقتی حوصلت سر میره ابرو بره!..
@سوکوت #لیسا تا بیشتر بهمون نریده بریم پیش دوستامون @موافقم من که رفتم(دوستای لیسا و جیمین همون اعضا هستن) #منم بای ا.ت -تنهایی راحتترم
Jimin:
همه بودن جز جونگکوک گفت یکم دیر میاد
...
یک ربع گذشته بود تا اینکه جونگکوک اومد رفتم پیشش گفتم
#سلام کوچولو
+های موچی #یااا الان نباید اینطوری صدام کنی +خب توعم منو کوچولو صدا کردی موچی:/ #عاا..حالا ولش برو بشین یه نوشیدنی بزنیم +عام..میشه ایندفعه مست نریم خونه و اصلا هیچی نخوریم چون میدونی دیه جین هیونگ...#عا هیچی ولش مثل اونسری شهید میشیم:/ +بله بله توعم اونسری نامجون رو با مامانت اشتباه گرفتی:/ #وای یادم نیارررر +خنده* #عا میگم اون خواهر کوچیکم هم اومده هااا +خب چیکا کنم #حواست میتونه بهش باشه این دفعه کسی رو نکشه؟:/ +اوکی:/
_____________________________________________________
Finish
نگاه چه ادمین خوبی بودم بازم براتون نوشتم
دیه شرط نمیزارم
اخه میدونید ۶ ماهه به دنیا اومدم نمیتونم صبر کنم:/
اینم پارت ۲ لذت ببرید باییی:)♡
۵.۱k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱