پارت۶۲

حدود ۴ ساعت گذشته بود و من تو هواپیما بودم
-حالا چجوری تو اون شهر بزرگ کورشو پیدا کنم
هواپیما نشست و من پیاده شدم به ارسلان زنگ زدم
-سلام
-سلام رها خانوم؟
-بله ببخشید مزاحم شدم من رسیدم ترکیه میشه برام بلیط بگیرین و اینکه لوکیشن شرکت کورش رو برام بفرستید ؟
-اره الان اوکی میکنم کاری نداری
-نه اوکیه
-اها بیا بلیطو گرفتم یه ۱ ساعت دیگه هواپیما آمریکا حرکت میکنه برو موفق باشی
-ممنون واقعا
-خواهش
قط کردمو منتظر بودم
۱۲ ساعت تو هواپیما بودم بلاخره رسیدم نیویورک
یه ماشین گرفتمو سمت لوکیشن رفتم
(انگلیسی حرف میزنن )
-سلام ببخشید میخوام با رئیس این شرکت صحبت کنم
-شماا
-زنشم
-اهاا از کی اونوقت
-خانوم منو میفرستی تو اتاق یا اینجا رو رو سرت خراب کنم
-چه خبرهه اینج.....
-سلام
-سلام
همینجوری همو نگاه میکردیم ولی عوض شده بود تاتو کرده بود بدنشو جذاب شده بود
-عوض شدی
-خوشگل یا زشت
-مگه برای کورش خان فرقی هم میکنه؟
-اخ آخ که اگه بگی خوشگل شدم که پرو میشم
-عع پس خوشگل شدی
-بیا تو ببینم خانوم
-تو این ۵ ماه چیکار کردی
-هیچی فقط کشتن مردمو گذاشتم کنار ولی هنوز مافیام
-مهم نیست
-اومم
-کورش
-بله
-من خستم میشه رفعش کنی؟
-بیا بغلم بچه
-دوست دختر که نداری
-وقتی تو رو دارم چرا دوست دختر

-خوبه خیالم راحت شد
-جات راحته
-اره خیلی بعد از ۵ ماه بالاخره حس امنیت
-منم حس آرامش
-زندگیم
-جونم
-بریم خونم
-بریم
دیدگاه ها (۳)

پارت۶۳

خدایی کاری ندارما ولی یه مشت منحرف دور هم جمع شدیم

قسمتای خوب داستان داره میرسه

پارت۶۱

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۲فرداا.ت تو ذهنش :از خواب بیدار شدم...

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

رمان { برادر ناتنی } پارت ۲۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط