درد پنهان قصه های منی

دردِ پنهانِ قصه های منی
وقتِ بارانِ تندِ پاییـزی
فالِ بودن کنارِ هم را کی
توی فنجانِ قهـوه میریزی ؟

مریم_قهرمانلو
دیدگاه ها (۴)

تب ڪردن تومردن منهردو بهانه است عشق است ڪہبین من و تو در تب ...

جان شیرینم ...! صدایت میزنم ....#جانی__بگو ...!با همان جان گ...

نیمی آتشمنیمی باراناما بارانم آتشم را خاموش نمی‌کند...[رسول ...

خواب دیدم روی بالِش...چشم در چشم توام...ازسَر شب گونه هایم ب...

گاهی درد های پنهان از حرف زدنمون مشخص میشه گاهی هم نوای میش...

کسی را نگه دار که بداند ده ثانیه مانده به انفجار ؛ کدام سیم ...

آنجا که انسان درد انسان را نمی‌فهمد دیگر کسی معنی وجدان را ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط