اما من ادم روز های خوش نیستم

اما من ادم روز های خوش نیستم...
چیزی در من شکسته که خنده هایم باران غم است...
اصلا من فهمیده ام چایی خوردنم هم باید با دلتنگی غصه باشد.
از هر جای دنیا که به خودم نگاه میکنم دلم برای این زن خسته ی فرتوت میسوزد...من خودم به تنهایی تیمارستانی هستم پر از خنده های نکرده و گریه های یخ زده
به من نگاه میکنی ارامی میبینی پر تلاطم ارامی پر از تشنج های روحی بی ازار اما ازار دیده...
خستگی هایم را نقاشی میکنم روی بو هایی که سیاه هستند نه سفید
من ادم روز های شاد و بی حاشیه نیستم...من زاده شده ام از دور ببینم تمام ارزو هایم را قسمت دیگران میکنند
من ارغوان خسته ی سیاه رنگی هستم در دشت های لاله...
چه فرقی میکند افتاب از کدام طرف بتابد من سال هاست گرما زده ی غم و غصه ام 😊
شب هایم در روز هایم حل شدن و روز هایم در تاریکی مطلق سرنوشتم گم
داد از بی سخنی هایی که باید گفته شنوند اما نمیشود...
باید نشنیده هایم را میان موهایم سفید کنم...
زندگی کردن حق بود اما غصه هایش گاهی انگار بیش از میزان حد مصرفی به بعضی از ماها وارد شد تا جان بکاهد و جان بگیرد جان ببرد
جان که نه روحت را شرحه شرحه کند...
من خسته ای این بیش از حد مصرفی غمم..


....
دیدگاه ها (۵۰)

از شمعدونے هاے رنگاوارنگ ڪنار پنجرہ بگیر تا موهاے بلند مشڪیم...

اینم از صبحونه برای حاج محمد حاج مصطفی ماشالا ااززززز این خو...

وقتی فقط میگی دلم درد میکنه اینحوری میاد خونه میگه دیدم از ص...

رنگ رنگ صدایم میزند رنگی رنگی گهگاهی هم میگوید مداد رنگی بیس...

خیلی وقت است ،دلم میخواهد قلمم را بردارم ، تمام حرف هایم را ...

بیاید درباره ی زوال عقل بودن و سواد بیش از حد بلینک حرف بزنی...

دروغ چرا، من هنوز هم پشتِ درِ پروفایل اینستاگرامت، تلگرامت و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط