وقت آن است که تا رخت به میخانه بریم
وقت آن است که تا رخت به میخانه بریم
با سر زلف تو در دست به هم بر نزنیم
در سر زلف تو تا چند پریشانی را
ننشینیم که از رشته به گوهر نزنیم
چند در خون دلم همچو کبوتر باشی
خیز تا پای به خون مژهتر نزنیم
چند بر تربت خواجو نکنی نوحه نوح
نفسی باش که بر خاک سکندر نزنیم
با سر زلف تو در دست به هم بر نزنیم
در سر زلف تو تا چند پریشانی را
ننشینیم که از رشته به گوهر نزنیم
چند در خون دلم همچو کبوتر باشی
خیز تا پای به خون مژهتر نزنیم
چند بر تربت خواجو نکنی نوحه نوح
نفسی باش که بر خاک سکندر نزنیم
۱.۶k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.