بوی عطری می رسد از دور می گویم تویی

بوی عطری می رسد از دور ، می گویم تویی
قاصدک می رقصد و پرشور ، می گویم تویی

یک نسیمی می وزد بر گونه های خیس من
می رود پس پرده های تور ، می گویـم تـویـی

بغض های کهنه را سرمی کشم من بیت بیت
بوسه ها می گیرم از انگور ، می گـویـم تـویی

بـاد مـی افـتـد بـه گـنـدم زار می لــرزد دلــم
چون پریشان گیـسوان بور می گـویـم تـویـی

نیمه شب ها می کـنم آغــوش روی مــاه بـاز
می شود سر تا به پایش نور ، می گویـم تـویـی

شـعـر می خـوانـم بـرای بـاغ سـبـز خـانـه ام
شاخه شاخه می شود مسرور ، می گویم تویی

این غزل می ماند و شب های مـهتابی و من
شـور می ریــزم در ایـن سنتـور ، می گویم تویی

در مـیـان پـنـجره ایـستـاده ام تـا یـک نـفـس
بــوی عــطری تا رسد از دور ، می گـویم تـویی
دیدگاه ها (۳)

در کعبه ی چشمان تو چون شاخه نباتمهر روز به دنبـــــال دعای ع...

دلخوشی در سایه سرو خرامان تو بود آسمان این جهان آبی ز چشمان ...

میبوسمت اگر چه حلال تو نیستممیبوسمت اگر چه که مال تو نیستمجز...

من مرده آغوشم ، آغوش نمی خواهی؟دلبسته این نوشم ، این نوش نمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط