رمان دام شیطان

گنبدی طلایی چشمم را نوازش می داد,پابه صحن حرم که گذاشتیم,درون غلغله ی جمعیت این چشم بود که شیرین زبانی‌ها می‌کرد واین اشک بود که اظهار وجود می‌نمود,مهری عجیب بر دلم حس می‌کردم

مهری ازپدری مهربان برفرزندگنهکارش,
احساسم قابل وصف نبود....
گریه کردم بر غربت مولایم علی ع ,
برظلم هایی که به آل طه شد,
برغربت مذهبم شیعه ,
برظلمهایی که توسط خناثان درلباس دین به مذهب سراسر نورم وارد می‌شود,
گریه کردم برای گناهانم.
وبرای رهایی از دست ناپاکی‌ها....

زیارت ونماز باحالی معنوی به اتمام رسید چون نیت کرده بودیم ازنجف تاکربلا پیاده برویم ,باید به همین زیارت کوتاه ودل انگیز بسنده می‌کردیم....

قادر به خداحافظی نبودم,
رو کردم به گنبد طلایی مولا و با زبان بی زبانی گفتم:حال بچه ای دارم که به زور از پدرش جدایش می‌کنند

مولای عزیزم به جان مادرم زهراس قسمت می‌دهم, مرا بار دیگر به این مکان فراخوان......

اشک درچشم سفرعشق راشروع کردیم....

به به چه سفری بود وچه حلاوتی بروجودمان مستولی شده بود...

اینجا فقط عشق بود وعشق بود وعشق...

اینجا مردمانش همه ی دار و ندارشان را فدایی خون خدا می‌کردند,یکی با لیوانی آب,یکی با ماهی‌هایی که از شط صید کرده بود,یکی با گوشت گوسفندان گله اش,یکی با حلوایی که از تنها درخت نخل خانه اش درست کرده بودو....
پیرمردی رادیدم که از مال دنیا بهره ای نداشت اما سوزن به دست باکوک برکفش‌های زائران حسین ع توشه ی آخرت جمع می کرد...

پیرزنی تنها اتاق زندگیش رامیهمانخانه ی زوار کرده بود تا دمی درآن بیاسایند وازاین میهمانخانه ,آسایش عقبا رابرای خود میخرید...

هرچه میدیدی عشق بود وعشق بود....ازهرطرف نوای لبیک یاحسین بر آسمان بلند میشد...

پدرم هرازگاهی برمن نگاهی میافکند تا ببیند از هرم عشق این عشاق ,زبان الکن من بازشده یانه...پدرم بااعتقادی محکم میگفت:هما من تورااز حسین ع دارم ومطمئنم شفایت هم ازارباب میگیرم😭

سفرعشق به اخرین قدمهایش میرسید,نزدیکیهای کربلا بودم که صدای خنده ی کریه ان ابلیس درگوشم پیچید

به اطراف نگاه کردم,وااای خدای من درنقطه ای دورتر جمع ابلیسان جمع بود...میخواستم ببینم انجا چه خبراست؟

دست مادر رارها کردم وباسرعت به ان طرف حرکت نمودم..
پدرومادرم دوان دوان پشت سرم میامدند...

رسیدم به اون هاله ی سیاه رنگ ,دوتا زن محجبه بودند دستشان کاغذی بود برای تبلیغ چیزی,اطرافشان مملواز شیاطین کریه المنظر ,روی کاغذ راخواندم
واااای خدای من تبلیغ برای کلاسهای عرفان حلقه.....توپیاده روی اربعین؟!!😳

چقدددد اینها شیاطین انسان نمای کثیفی هستند ....ازاعتقادات پاک ومذهبی مردم سواستفاده میکنند....

#ادامه_دارد ...
دیدگاه ها (۲)

قبض۴م بجای ۵۶میلیون ۵۲م را سیستان می دهد

رمان دام شیطان

رمان دام شیطان

مراقب فرزندان خود باشیم

﷽ 📣📣📣📣📣⚫️گلایه ی بسیار سنگین سیدالشهدا علیه السلام از زائران...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط