در رمان پیرمرد و دریا همینگوی عبارتی را تعبیه کرده که چک

در رمان پیرمرد و دریا, همینگوی عبارتی را تعبیه کرده که چکیده و جان کلام داستان و شاید کل زندگی ما باشد. یک جمله ی تلخ و کشنده.
پیرمرد بلاخره ماهی بزرگی را که سالها آرزوی گرفتنش را داشت, با رنج و مشقت بسیار صید می کند, ماهی را به قایقش میبندد و رهسپار ساحل می شود.
در راه کوسه ها به صیدش هجوم می آورند و آن را تکه تکه می کنند. پیرمرد در حدیث نفسی که خطاب به ماهی میگوید, حقیقت شومی را بر زبان می آورد؛ ای ماهی, ای نیم ماهی. کاش هیچگاه نگرفته بودمت.
زندگی ما دچار چنین طلسمیست. یک فراق/وصال ابدی. یک رسیدن/نرسیدن توامان.
نوعی به دست آوردن و از دست دادن همیشگی. حرص و ولع به چنگ آوردن و ولنگارانه وا دادن. همیشه آنچه که به دست می آید, پیشاپیش از دست رفته است.
همیشه این آن چیزی نبود که میخواستم بر ذهنمان سیطره می یابد. همیشه شور و حرارت ما تلخ و سرد می شود.چه سراب باشد چه آب, تشنگی فقط موقتن رفع خواهد شد.
همیشه ماهیی که صید میکنیم یک نیم ماهی لعنتیست.
.
دیدگاه ها (۱)

امروزه به مدد شبکه های اجتماعی،سلبریتی های جدیدی به وجود آمد...

کسی که خشن است همه را خشن می پندارد و با کوچکترین احساس خطر ...

حواست باشه اگر در دوران بحران به چیزی یا کسی وابسته شدی، عاد...

یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستماز صبر ویرانم ولی چشم ان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط