داستان نویسی پارت

داستان نویسی پارت ۹‌
---

فصل ۳۰: بیداری قدرت

ناگهان قلعه به لرزه درآمد. پادشاه تاریکی وارد اتاق شد.

"دخترم... بالاخره پیدات کردم."

لونا ایستاد. "پدر... بس کن. این راه درستی نیست."

پادشاه خندید. "راه درست؟ من دارم از خاطرات محافظت می‌کنم!"

کای بین آنها ایستاد. "با محافظت اجباری؟ با دزدیدن احساسات؟"

---

فصل ۳۱: نبرد نهایی

پادشاه تاریکی حمله کرد. لونا از قدرتش استفاده کرد، اما پدرش قوی‌تر بود.

"نمی‌تونی بر من غلبه کنی! خون من در رگهایته!"

اما لونا تسلیم نشد. "من خون مادرم رو هم دارم! و چیزی که تو نداری... دوستانی که بهمون اهمیت میدن!"

گروه دور لونا حلقه زدند، انرژی خود را به او دادند.

---

فصل ۳۲: فداکاری بزرگ

رایلی ناگهان ظاهر شد، در حالی که با تاریکی درونش مبارزه می‌کرد.

"لونا! از قدرت من استفاده کن! من بخشی از اونم!"

لونا از انرژی رایلی استفاده کرد و نوری چنان درخشان ایجاد کرد که پادشاه تاریکی را محاصره کرد.

"غیرممکنه!" پادشاه فریاد زد.

اما ناگهان رایلی محو شد. او تمام انرژی خود را داده بود...

---

فصل ۳۳: پایان تاریکی

پادشاه تاریکی شکست خورد، اما لونا او را نابود نکرد.

"تو پدرم هستی. و من به تو کمک می‌کنم که راه درست رو پیدا کنی."

قلعه شروع به فروپاشی کرد. مادر لونا آنها را به بیرون فرستاد.

"بروید! اینجا داره نابود میشه
دیدگاه ها (۰)

داستان نویسی پارت ۱۰ فصل ۳۴: بازگشت به خانهگروه خود را در جن...

هازبین هتل و هلواباس hazbin hotel and hellobas ................

داستان نویسی پارت ۸ ---فصل ۲۶: نبرد در تالار فراموشیسایه‌ها ...

داستان نویسی پارت ۷ فصل ۲۱: گذرگاه خاطراتگروه از تونلی رنگار...

داستان نویسی پارت ۴ ---فصل ۱۲: حمله تاریکیسایه‌ها به شکل موج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط