وقتی مافیا بود و......
وقتی مافیا بود و......
جیمین _
هانا+
لیا~
هایون>
ویو هانا
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم حموم و یه دوش ده مینی گرفتم اومدم بیرون و یه حوله تن پوش صورتی کیوت پوشیدم و رفتم روتین پوستیم رو انجام دادم و موهام رو شونه گردم و با یه کیلیپس بستمش
بعد از چند مین که احساس کردم موهام یکم خشک تر شد کیلیپس رو باز کردم و موهام رو خشک کردم
یه لباس از تو کشو برداشتم و پوشیدم
که صدای در زده شد
_میتونم بیام تو
+آره
اومد تو ایشششش مرتیکه جذاب اهههه چیمیشه عاشقم شی
چی میگی بابا دور این یارو کلی دختره منو میخواد چیکار
_تمرین رو یادت نره
+او حتماً باشه
_عاممممم.... راستی امروز قراره با تهیونگ بریم شهر بازی یکم دور دور این جند وقته خیلی کار داشتیم
+اوکی فقط ساعته....
_او آره..... ساعت 7
+باشه
و رفت بیرون خوب از اونجایی که خیلی آدم سخت پسندی هستم یه دامن قهوه ای جذاب با یه بافت نسکافه ای برای امشب خوبه و یه پوتین و یه ژاکت خرسی قهوه ای که داشتم
لباسام رو آماده کردم و انداختم رو تخت
(نکته: بچه ها اینجابگم که هانا میره دانشگاه)
(نکته دوم:کوک و تهیونک دوست دختر دارن)
رفتم پایین که اون یارو گفت
_میرم اون دوتا رو بیدار کنم
باشه ای نثارش کردم و رفتم رو مبل نشستم و tv روشن کردم و فیلم گزاشتم فیلم افسانه خورشید و ماه ( یه فیلم باستانی خیلی خیلس قشنگه که اشکتم در میاد یه دختر هست که عاشق یه پسر که قراره امپراطور بشه میشه و اون دوتا باهم ازدواج می کنن و این وسط برادر امپراطور هم عاشق اون دختر هست و ما اینجا تنها یه خورشید داریم که اون دختر هست و دو ماه داریم که امپراطور و برادرش هست پس باید یکی شون بمیره و برادر امپراطور میگیره جالب اینجاست که بدونید اون پسره که امپراطور بوده کپی تهیونگههههههه)
گزاشتم تازه اولین قسمت بود که یهو با یه پسر که کپی تهیونگ بود مواجه شدم و دادزدم و گفت عهههههههه
یهو از بالا صدای داد دونفر رو شنیدم
£ برو گمشووووووووووو
بچه ها علامت کوک رو یادم رفت پس اینو میزارم¥
¥ میمینا کمرم شیکست
و دو مین بعد اومدن پایین
که یهو دوباره همون پسره که شبیهته ته بود اومد و رو به تهیونگ گفتم
+ تهیونگا این پسره خیلی شبیه تو عه ها
بچه ها بقیش بعد از ظهر
جیمین _
هانا+
لیا~
هایون>
ویو هانا
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم حموم و یه دوش ده مینی گرفتم اومدم بیرون و یه حوله تن پوش صورتی کیوت پوشیدم و رفتم روتین پوستیم رو انجام دادم و موهام رو شونه گردم و با یه کیلیپس بستمش
بعد از چند مین که احساس کردم موهام یکم خشک تر شد کیلیپس رو باز کردم و موهام رو خشک کردم
یه لباس از تو کشو برداشتم و پوشیدم
که صدای در زده شد
_میتونم بیام تو
+آره
اومد تو ایشششش مرتیکه جذاب اهههه چیمیشه عاشقم شی
چی میگی بابا دور این یارو کلی دختره منو میخواد چیکار
_تمرین رو یادت نره
+او حتماً باشه
_عاممممم.... راستی امروز قراره با تهیونگ بریم شهر بازی یکم دور دور این جند وقته خیلی کار داشتیم
+اوکی فقط ساعته....
_او آره..... ساعت 7
+باشه
و رفت بیرون خوب از اونجایی که خیلی آدم سخت پسندی هستم یه دامن قهوه ای جذاب با یه بافت نسکافه ای برای امشب خوبه و یه پوتین و یه ژاکت خرسی قهوه ای که داشتم
لباسام رو آماده کردم و انداختم رو تخت
(نکته: بچه ها اینجابگم که هانا میره دانشگاه)
(نکته دوم:کوک و تهیونک دوست دختر دارن)
رفتم پایین که اون یارو گفت
_میرم اون دوتا رو بیدار کنم
باشه ای نثارش کردم و رفتم رو مبل نشستم و tv روشن کردم و فیلم گزاشتم فیلم افسانه خورشید و ماه ( یه فیلم باستانی خیلی خیلس قشنگه که اشکتم در میاد یه دختر هست که عاشق یه پسر که قراره امپراطور بشه میشه و اون دوتا باهم ازدواج می کنن و این وسط برادر امپراطور هم عاشق اون دختر هست و ما اینجا تنها یه خورشید داریم که اون دختر هست و دو ماه داریم که امپراطور و برادرش هست پس باید یکی شون بمیره و برادر امپراطور میگیره جالب اینجاست که بدونید اون پسره که امپراطور بوده کپی تهیونگههههههه)
گزاشتم تازه اولین قسمت بود که یهو با یه پسر که کپی تهیونگ بود مواجه شدم و دادزدم و گفت عهههههههه
یهو از بالا صدای داد دونفر رو شنیدم
£ برو گمشووووووووووو
بچه ها علامت کوک رو یادم رفت پس اینو میزارم¥
¥ میمینا کمرم شیکست
و دو مین بعد اومدن پایین
که یهو دوباره همون پسره که شبیهته ته بود اومد و رو به تهیونگ گفتم
+ تهیونگا این پسره خیلی شبیه تو عه ها
بچه ها بقیش بعد از ظهر
۴۷۳
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.